وقایع بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
* فصل پنجم
دروقایع بعداز شهادت فاطمة الزهراء ( سلام الله علیها):
فریقین از سلمى زن ابى رافع روایت کرده اند که گفت: فاطمه ( سلام الله علیها)بیمار شد، آن مرضى که در آن وفات یافت،
ومن او را پرستارى مىکردم، پس یک روز حالت آن حضرت بسیار نیکو شد ومرض او تسکین یافت، امیرالمؤمنین« علیه السلام» براى بعضى از کارها بیرون رفت، فاطمه (سلام الله علیها)مرافرمود: که مقدارى آب براى آنکه من غسل کنم وخود راشستشودهم بیاو، آب براى آن حضرت آوردم، پس بر خواست غسلى نیکو بجاى آورد، پس جامه هاى نو؛بر خود پوشید، سپس مرا فرمودکه فراش مرا در وسط خانه بگستران، پس خود را رو به قبله کرده خوابید، پس فرمود:
«که من ازدنیا مىروم ومی میرم ومن خود را شسته ام کسى روى مرا باز نکند».
روایت شده از زیدبن علی بن الحسین (سلام الله علیهما )که فاطمه (سلام الله علیها)بر جبرئیل وبر پیامبر(صلی الله علیه وآله)وبر ملک الموت،سلام کردو«اهل مجلس»، صداى آهسته وآواز نرم ملائک را شنیدند وبوى خوش از بهترین بوها استشمام کردند.
راوى گوید:که چون این خبر منتشر شد صداى شیون از خانه هاى مدینه بلند شد، مردان وزنان بطرف خانه آن حضرت دویدند، زنان بنى هاشم در خانه آن حضرت اجتماع نمودند چنان صدابه صیحه وآواز برداشته بودند که نزدیک بود مدینه از صداى شیون آنها به لرزه وجنبش در آید، آن زنان فریاد مىکردند: اى سیده زنان اى دختر پیامبرآخرالزمان، مردم از هر طرف فوج فوج براى تعزیت وسر سلامتى امیرالمؤمنین ( علیه السلام)مىآمدند ،آن حضرت جلوس فرموده بودند، حسن وحسین ( علیهماالسلام)در جلوى آن حضرت نشسته بودندوگریه مى کردند، مردم نیز از گریه آنهابه گریه در آمده بودند، ام کلثوم بیرون آمد، برقعى بر روى مبارک انداخته وگریه واندوه او را گلو گیر شده بود؛بحدّیکه قادر به تکّلم نبود ومى فرمود: «یا ابتا یا رسول اللّه امروز در حقیقت تو از دنیا رفتى ؛امروز مصیبت تو بر ما تازه شده است مادیگر هرگز تورا نخواهیم دید .