وقایع بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) قسمت دوم
مردم نیز جمع شده بودند وصداى خود را به گریه بلند کرده بودند وانتظار بیرون آمدن جنازه را مى کشیدند که بر اونماز بگذارند، ابوذر ( قدس سره)از خانه بیرون آمده ومردم را گفت متفرق شوید وبر گردید، بیرون آوردن دختر پیامبر امشب بتأخیر افتاد، مردم بر خاستند ورفتند ؛ چون پاسى از شب گذشت ومردم به خواب رفتند، امیرالمؤمنین ( علیه السلام)اوراغسل دادودر غسل دادن آن حضرت جز امیرالمؤمنین وحسن وحسین وزینب وام کلثوم( علیهم السلام)وفضّه جاریه فاطمه( سلام الله علیها)واسماء بنت عمیس؛ کسىدیگر حضور نداشت .
اسماء گوید: که فاطمه ( سلام الله علیها)به من وصیت کرده بود که چون از دنیارفت، جز من وامیرالمؤمنین ( علیه السلام)کسى دیگراورا غسل ندهد ،ومن على ( علیه السلام)را در غسل دادن آن حضرت کمک مىکردم وروایت شده که امیرالمؤمنین در هنگام غسل دادن فاطمه (سلام الله علیها)فرمود:(اللّهم انّهاامتک وابنة رسولک وصفیّک وخیرتک من خلقک اللّهم
لقّنهاحجتها واعظم برهانها؛ واعل درجتها واجمع بینها وبین ابیهامحمّد( صلىالله علیه وآله)).
ودرروایت ورقه است که امیرالمؤمنین على ( علیه السلام)فرمود:من به امر فاطمه قیام کردم واو را در همان پیراهنش غسل دادم وپرده از بدن او بر نداشتم، بخدا قسم که پاک وپاکیزه ومیمونه ومطهّره بود،پس از زیادى حنوط پیامبر او را حنوط کردم وکفن براى او بریدم واو را در کفنهایش پیچیدم وچون خواستم که بندهاى کفن را ببندم آواز دادم وگفتم اىامکلثوم، زینب، سکینه، فضه، حسن، حسین، بیائید واز مادر خود توشه بر دارید که فراق ودورى شما از مادرفرا رسیدودیدار شما با مادر؛قیامت است، پس حسن وحسین آمدندوندا مىکردند واحسرتااز دورى جدّمان محمد مصطفى ( صلىالله علیه وآله)واز فراغت مادرمان فاطمه زهراء( سلام الله علیها)اى مادر حسن واى مادر حسین وقتى جدّمارسول اللّه را دیدارکردى؛ سلام ما را به آن حضرت برسان وبه او بگو که یا رسول اللّه بعد از تو در دنیا یتیم شدیم .
قال امیرالمؤمنین ( علیه السلام):«انى اشهداللّه انّهاقد حنّت وانّت ومدّت یدیها وضمّتهما الى صدرهاملیّاواذابهاتف من السماء:یا ابالحسن ارفعهما عنها فلقد ابکیا واللّه ملائکة السماوات وقد اشتاق الحبیب الىالمحبوب »
امیرالؤمنین على (علیه السلام)فرمود :من خداوند را شاهد مى گیرم آن حضرت ناله کرد ومهربانى نمود ودستهاى خود رااز کفن بیرون آوردوحسنین را مدتى طولانى به سینه چسبانید که نا گاه شنیدم هاتفى از آسمان ندا در داد: که یاابالحسنحسنین راازروى سینه مادرشان بردار،بخدا قسم که حسنین ملائکه هاى آسمانها را به گریه در آوردند ،بدرستیکه حبیب مشتاق محبوب است (خدا یا رسول خدا مشتاق دیدار فاطمه اند).
على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد
دونور دیدهاش از ره رسیدند به زارى جانب مادر دویدند
خود افکندند بر آن جسم رنجور عیان شد معنى نور على نور