آثار وبرکات معرفت (10) اقسام ومراتب خوف
بسم الله الرحمن الرحیم
الف =اقسام خوف .
علماى اخلاق خوف رابه دوقسم تقسیم کرده اند: خوف ممدوح و خوف مذموم وخوف مذموم، چندنوع است که خارج از این مقال است وکلام در خوفى است که ممدوح است ونیز خوف ممدوح هم که خوف از خداوند تبارک وتعالى است براى آن سه نوع ذکر کرده اند:
اول: خوف بنده از عظمت وجلال وکبریاى خداوند متعال وارباب قلوب این نوع را خشیت ورهبت مىنامند.
دوم: خوف از گناهانى که کرده است.
سوم: خوف از هردوبا هم.
چون کلام در آثار معرفت وثمرات آن مىباشد تنها به قسم اول آن که از ثمرات معرفت مىباشد اشاره مىشود که از افضل فضائل نفسانیه بشمار مىرود.
ب =مراتب خوف .
از آنجائى که خوف از معرفت پیدا مىشود بدیهى است که داراى مراتب مختلفى مىباشد هرقدر که ایمان قوىتر باشد معرفت بیشتر وهرقدر تقوا زیادتر به خداوند متعال نزدیکتر وهر چه قرب الهى بیشتر خوف زیادتر ولذا پیامبر عظیم الشان ( صلىالله علیه وآله )که اشرف مخلوقات است فرمودند: ترس من از خداوند از همه شما بیشتر است.
ج = فرق بین خوف در مقام با خوف در امور دنیوى
فرق زیادى بین این خوف وترس با خوفهاى دیگراست که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
(1) = اگر انسان ازکسى خوف ووحشت داشته باشد قهرا به او علاقه اى ندارد واگر او را احترام مىکند از روى ترس است اما در مقام هرچه خوف وترس زیادتر شود نه تنها از علاقه ومحبت اوکم نمىشود بلکه علاقه او زیادتر مىشود، ولذا پیامبر گرامى اسلام ( صلىالله علیه وآله )در حالى که بیش از هر کسى خائف است امامحبّت و علاقه او نسبت به ذات بارى تعالى از همه بیشتر مىباشد.
(2)= در امور دنیوى ترس وخوف در صورتى پیدا مىشود که شخص مرتکب خلافى شده باشدوکسى که خلافى نکرده است وبا صداقت عمل کند ترسى ندارداما در مقام، عکس این معنا صدق مىکند، اگر کسى عاصى
--------------------------------------------------------------------------------
1- سورة النازعات آیه 9/37
--------------------------------------------------------------------------------
وخطا کار ومذنب باشد هیچ ترسى ندارداما مومنى که اطاعت امر الهى را نموده است ومراقب اعمال ورفتار خود باشد اوداراى ترس وخوف وخشیت است ولذا انسانهاى کامل خوف وخشت شان بیشتر است به بیانى دیگر هر چه ایمان قوىتر باشد وهرچه تقوا زیادتر بشود،خوف وخشیت بیشتر مىشود همان گونه که در قرآن مجید به آن اشاره شده است.
(3)=این خوف وترس، امتیازوارزش است براى انسان، ولى خوف وترس خاطى وخلاف کار، ضدّ ارزش است.
(4)=این ترس چون با امید همراه است هیچ خطرى به همراه ندارد اما آن ترس، چون در کنارش امیدى وجود ندارد چه بسا موجب هلاکت گردد.
(5)=این موجب کمال انسان است اما دیگرى موجب انحطاط.
(6)=این در اثر نزدیک شدن به خداوند حاصل مىشود آن در اثر دورى از خداوند پیدا مىشود،
(7)=این ترس با امید، موجب حیات طیبّه مىشود اما آن ترس با یأس وناامیدى موجب معیشة ضنکا مىشود وزندگى را براى اوتنگ وتلخ مىنماید.
«وَلِمَن خافَ مَقامَ رَبِّه جَنَّتانِ»(1)
هرکس از پروردگار خود بترسداز براى او دو بهشت است.
بعضى ازمفسران یکى از دوبهشت را، حیات طیبه در دنیا دانسته اند به این معنا که کسى که از خداوند متعال بترسد،نه تنها بهشت جاودان جایگاه اوست بلکه زندگى در دنیا هم براى او بهشت است او جز زیبائى چیزى نمىبیند.
(8)=این ترس اورا از لغزش وخطا باز مىدارد، اما آن ترس آن را وادار به خطاهاى بیشتر مىنماید واین مطلب براى اهل معنا روشن است که خطا کار براى خفظ منافع خود از هیچ ظلم وجنایتى دریغ ندارد وبیشترین جنایات را کسانى مرتکب مىشوند که خلاف کرده اند وترس از دست دادن مقام وموقعیت خودرادارند که در تاریخ این گونه افراد بیشمارند،
(9)=فرق دیگرى که مىتوان به آن اشاره کرد این که خوف وترس در امور مادى ودنیوى ناامیدى به همراه دارد وهرچه خوف وترس بیشتر شود امید ورجاء کمتر مىشود وهرچه انسان ناامیدتر شود ترس او زیادتر مىشود، امّا بخلاف خوف از خداوند در مقام هرچه خوف زیادتر باشد امید ورجاء هم زیادتر مىشود نه تنها خوف وترس در مقام موجب یأس وناامیدى نمىشود بلکه در عین آن که از مقام خداوند خائف است رجاء واثق نسبت به فضل ورحمت الهى دارد واز روایات استفاده مى شودکه خوف ورجاءهردو نورند ودر یک اندازه ویک وزن مىباشند وهیچ یک زیادى وافزون بر دیگرى نیست .
قال ابوعبداللّه (علیه السلام )کان ان ابى یقول :انّه لیس من عبدمؤمن الاّ وفى قلبه نوران: نورخیفه ونور رجاءلووزن هذا لم یزدعلى هذاولووزن هذا لم یزد على هذا.(2) = هیچ بنده مومنى نیست،جز آن که در دلش دو نوراست :نور خوف ونور رجاءکه اگر این وزن شود از آن بیش نباشد واگر آن وزن شود، از این بیش نباشد.
(10)= خوف وترس در امور دنیوى ومادى، از القائات شیطان است ،اما خوف از مقام خداوند از خواسته هاى رحمن است.
--------------------------------------------------------------------------------
1- الرحمن آیه 46
2- اصول کافى ج 3 ص110باب الخوف والرجاء
--------------------------------------------------------------------------------
«اِنَمّا ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِفُّ أُولِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَخافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنینَ» (1)
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان وشایعات بى اساس،)مىترساند. از آنها نترسید ؛ واز من بترسیداگرایمان دارید!.
(11)= ترس از خداوند شجاعت را به همراه دارد اما ترس در امور دنیائى موجب ضعف وسستى وذلت وخوارى مىشود.
(12)= کسى که از خدا بترسد همه از او مىترسند وکسى که ار خدا نترسد از همه کس مىترسد.
عن الهیثم بن الواقد قال: سمعت ابا عبد اللّه ( علیه السلام )یقول: من اخاف اللّه ؛ اخاف اللّه منه کل شى، ومن لم یخف اللّه اخافه اللّه من کل شىء.(2)= هر کس از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او بتر ساند وهر که از خدا نترسد، خدا او رااز همه چیز بترساند .
ولذا مسئله خوف الهى را نباید با خوف در امور مادّى ودنیوى مقایسه نمود ،اگر ترس وخوف از راه معرفت وایمان قوى حاصل شود هر قدر هم که زیاد شود، هیچ گونه یأس وناامیدى به همراه ندارد خوفى که ممدوح وپسندیده است واز امتیازات مؤمنین به شمار مىرود، نباید براى او حدّى را قائل شد هر چه ایمان قوىتر شود خوف زیادتر وخوفى که از قرب الهى حاصل شود نه تنها یأس وناامیدى به همراه ندارد بلکه امید را در انسان بیشتر مىکند به عبارت دیگر: هرچه انسان ایمانش قوىتر گردد،خوفش بیشتر وامیدش بیشتر مىشودولذا خائف ترین بندگان رسول اللّه ( صلىالله علیه وآله )مىباشد واین مطلبى است که خود آن حضرت فرمودند که «انااخوفکم من اللّه» ترس من از خدا از همه شما بیشتر است در حالى که امید آن حضرت به خداوند متعال از همه زیادتر بوده است .
ممکن است گفته شود که چگونه است که بعضى از افراد که مؤمن نیستند ومعرفت ندارند در حالى که کثرت گناه موجب شده است که شیطان بر آنها مسلّط بشود وغافل از مسئله قبر وقیامت باشند ودر نتیجه هیچ خوفى ندارند امّا امید به رحمت الهى دارند؟
درپاسخ به این سؤال که بسیارى گرفتار این وَهم شده اند را،باید چنین گفت که :
اولاً=به فرموده امام جعفر صادق ( علیه السلام ) در جواب شخصى که به حضرت عرض کردگروهى از دوستان شمامرتکب گناه مىشوند و مى گویند:ما امیدواریم، فرمود: دروغ مىگویند. دوست ما نیستند ؛آنها مردمى هستند که آرزوها،ایشان را به این سو وآن سو بَرَد، هرکس به چیزى امیدوار باشد،در راه رسیدن به آن تلاش کند، وهر که از چیزى ترسداز آن بگریزد.(3)
ثانیا=نکته اى که نباید ار آن غافل شد این است که این امید به رحمت ازالقائات شیطان مىباشد تا مردم را با آن فریب دهد وجرأت بیشترى پیدا کنند در انجام دادن گناه ومعصیت وبعد از آلوده شدن اگر زمینه اى فراهم شود تا توبه کنند آنهارا با یأس ونا امیدى از ترک گناه باز مىداردوآنان را از رحمت واسعه الهى مأیوس مىکند تا امید به نجات نداشته باشد ولذا هم خوف او شیطانى وهم امید او شیطانى است ،نه آن امید به رحمت، خداپسند است ونه آن خوفى که موجب یأس ناامیدى است ،خوفش یأس را بهمراه دارد که خود یأس ،از گناهان کبیره به شمار مىرود
--------------------------------------------------------------------------------
1- آل عمران آیه 175
2- ترجمه اصول کافى ج 3 ص 110 ح 3
3- «ورواه على بن محمد رفعه قال: قلت لابى عبداللّه ( علیه السلام )انّ قومامن موالیک یلمّون بالمعاصى ویقولون نرجو، فقال ( علیه السلام ): کذبوا لیسوالنا بموال، اولئک قوم ترجحت بهم الامانى، من رجاشیئاعمل له ومن خاف من شىءهرب منه.» اصول کافى ج 3 ص 111ح 6 باب الخوف والرجاء.
--------------------------------------------------------------------------------
وامیدش اورا وادار به گناه مىکند در حالى که خوف ورجائى که مومنین از آن بر خوردارند خوفش آن را از گناه باز مىدارد ورجاءوامید به رحمت خداوند به او دلگرمى مىدهد ویأس وناامیدى را از بین مىبردواین خوف ورجاء وقتى حاصل مىشود که شیطان در او راه نداشته باشد واز شر شیطان در امان باشد واین نمىشود مگر آن که مؤمن باشد ودر سلک متقین قرار بگیرد والاّ با پیروى از هواى نفس وشیطان محال است که خوف ورجاء براى آن حاصل شود،مگر فضل ورحمت الهى شامل حال او شده وموفق به توبه گردد وخداوند او را از شر شیطان نجات دهد.