آثار وبرکات معرفت (26) رضا

                        بسم الله الرحمن الرحیم

 (9)رضا

 

    رضا:خوشنود شدن. در مقابل سخط وخشم وغضب .

 

    وثمره این رضا آن است که احاطه کند زیادى فضل خدا را.(1)

 

    به اصطلاح اهل تصوف :خشنودى کردن به هر چه از قضاى الهى به بنده رسد وفروتر از این مرتبه صبر است وبالاتر از این مرتبه ؛ تسلیم(2)

 

    نزد سالکان :رضا ؛ لّذت یافتن از بلا باشد چنانچه در مجمع السلوک گفته ودر اسرار الفاتحه گوید: رضا ؛ خروج است از رضاى نفس ودر آمدن است به رضاى حق.( از اصطلاحات کشف الفنون).

 

    این اصطلاح عرفانى است ورضا عبارت از رفع کراهت وتحمل مرارت احکام قضا وقدر است ومقام رضا بعد از مقام توکل است.(3)

 

    در اصطلاح عرفا ؛ شادى دل است به آنچه پیش آید .

 

    هجویرى گوید: اما محاسبیه ؛پیروان حارث بن اسد محاسبى هستند واو نخستین کسى بود که رضا را از جمله احوال شمرد ؛ نه مقامات وپس از او اهل خراسان قول او؛ واهل عراق خلاف آنرا گفتند     رضا از زهد بالاتر است ؛چه زهد را تمنا در پى اوست ؛ولى رضا را نیست ؛ چون راضى بالاتر از رضا منزلتى نمى‏بیند ؛پس قول محاسبى درست است که گفت: که رضا از جمله احوال است واز مواهب ذوالجلال ؛ نه از مکاسب بنده ؛وى گوید: (الرضّا؛ سکون القلب تحت مجارى الاحکام.) وچون دل خداییست نه اکتسابى ؛ پس رضا از احوال است نه مقام، ولى براى روشن شدن مطلب باید گفت: که مقام عبارتست از راه طلب وقدمگاه وى اندر محل اجتهاد ودرجه وى به مقدار اکتسابش اندر حضرت حق تعالى است. واما حال: عبارت است ازفضل خداوند تعالى ولطف وى به دل بنده بى تعلق مجاهدت وى .پس مقام؛از جمله مکاسب ‏است وحال؛ از جمله مواهب.

(پایان کلام هجویرى ) (4)

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

1- لغت نامه دهخدا نقل از ابوالفضل بیهقى ص 309 چاپ ادیب .

 

2- لغت نامه ص481 (آنتدراج) (غیاث اللغات).

 

3-فرهنگ علوم عقلى، تألیف آقاى دکترسجادى.

4- لغت نامه دهخدا / نقل از کشف المحجوب هجویرى ص /219