آثار وبرکات معرفت (4)
بسم الله الرحمن الرحیم
امتیاز معرفت از علوم دیگر
وامّاامتیازاتى که معرفت وشناخت از علوم دیگر دارد عبارتند از:
(1) = خیر کثیر: قال اللّه تبارک وتعالى:«ومن یؤت الحکمة فقد أوتى خیرا کثیرا»(1)
«به هر کس که حکمت (دانش ومعرفت )داده شود ؛ خیر فراوانى داده شده است».
در حالى که وقتى سخن از علم ودانش مىشود در قرآن مىفرماید: «ومااوتیتم من العلم الاّقلیلاً»(2) «جزاندکى دانش به شما داده نشده است».
لازم به ذکر است که در روایات از ائمّه هدى ( علیهم السلام ) درباره معناى حکمت سؤال شده است ودر جواب فرموده اند که "معرفت" است.
عن ابى بصیرقال: سمعت ابا جعفر ( علیه السلام ): ومن یؤت الحکمه فقد اوتى خیرا کثیرا قال: المعرفة (3)
(2) = علم ودانش را تنها کسانى مىتوانند کسب کنندکه داراى استعداد وحافظه و فکر قوى هستند وهمه مردم قادربه تحصیل آن نیستند؛ امّادرِ معرفت، به روى همه مردم باز است وهرکسى میتواند از این امتیاز بر خوردار باشد .
(3) = هر علم ودانشى محدود به حدّ معیّنى است ،امّا براى معرفت حدّى را نمىتوان در نظر گرفت واورا محدود نمود بلکه مانند نور، به صورت تشکیک مىباشد؛ همان گونه که براى نور،نمىتوان حدّى را تعیین نمود، براى معرفت هم نمىشود حدّى را در نظر گرفت؛ هر چه ایمان، قوىتر وتقوا بیشتر گردد، معرفت زیادتر مىشود بطورى که اشرف مخلوقات یعنى حضرت ختمى مرتبت محمدّبن عبداللّه ( صلىالله علیه وآله ) وائمّه هدى( علیهم السلام ) هم از خداوند تبارک وتعالى طلب زیادت مىکنند«ربّ زدنى علما».
(4) = براى کسب علم ودانش ،زمان لازم است؛ به این معنا که براى تحصیل علم، علاوه بر داشتن هوش وحافظه واستعداد، زمان هم نیاز مىباشد به طورى که باید سالهاى زیادى از عمر خود را صرف آموختن نماید ،آن هم در دوران جوانى وبدون هیچ گونه تشویش واضطراب فکرى و باداشتن اساتیدى زِبَر دست وشرائط خاصّ دیگر...تا بتواند مقدارى از علوم را کسب نماید. امّا براى کسب معرفت، هیچ یک از شرائط مذکور، لازم نیست، حتّى نیازى به زمان ندارد، تنها شرط تحقّق آن، مؤمن وباتقوابودن است. کسى که در سلک متقّین قرار گرفت وخداوند تبارک وتعالى اورا لایق دید، باب رحمت را بر او باز مىکند و او،آن را مىیابد؛ پس براى یافتن معرفت،نه به زمان نیازى هست ونه به شرائط دیگراحتیاج مىباشد .
(5) = کسى که علمى را آموخت تا وقتى که داراى سلامت جسم وفکر باشد،"علم"او را یارى مىکند، امّا معرفت تا وقتى که از صحتّ وسلامت روح برخوردار بود یعنى تا زمانى که با تقوا بماند، همراه اوست، ولىاگر
--------------------------------------------------------------------------------
1- سوره بقره آیه 269 .
2- سوره اسرا آیه 85 .
3- بحار /ج 1 / ص 215 / ح 23 /نقل از تفسیر عیاشى .
--------------------------------------------------------------------------------
شیطان او را وسوسه کند واورا از سلک متقّین خارج نماید ،دیگر آن شخص، قابلیّت ولیاقت چنین امتیازى را نداشته واز او گرفته مىشود. همانگونه که شرط تحقّقش تقواست، بى تقوایى هم موجب سلب آن مىشود. اینطور نیست که بعد از رسیدن به این سرمایه، دیگر خطرى آن را تهدید نکند؛ بلکه شیطان این دشمن قسم خورده در هیچ زمانى از اغفال بندگان خدا چشم پوشى نمىکند وهمیشه در فکر گمراه نمودن بندگان خدا مىباشد ومؤمنین باید همیشه براى نجات از شرّ وسوسه هاى شیطان به خدا پناه برده، همان گونه که خداوند متعال سفارش فرموده که از وسوسه هاى شیاطین به من پناه ببرید «وقل اعوذ باللّه من همزات الشیاطین». (1)
(6) = علم ودانشى را که مىآموزند ، فقط در این عالَم مادّى ودنیوى مورد استفاده قرار مىگیرد وبراى عالَم پس از مرگ، هیچ گونه بازدهى ندارد؛ به این معنا که در عالم برزخ وقیامت دیگر بیمارى وجود ندارد تا نیازى به طبیب باشد وهم چنین معمارى ومهندسى و...، امّا از امتیازات این علم ومعرفت آن است که محدود به این عالم نیست بلکه کمالیست که در عالم پس از مرگ وقیامت موجب قرب الهى گشته وکسانى که از این علم برخوردارند، زنده اند و«عندربهم یرزقون» مىباشند .
(7) = علم ودانش جداى از ایمان، غرور مىآورد وموجب سرکشى وظلم وجنایت مىشود وتاریخ، گواه این معناست که بیشترین جنایاتى که در تاریخ اتفاق افتاده است، هدایت ورهبرى اش را دانشمندانى به عهده گرفته اند که داراى ضعف ایمانى بوده اند.به قول شاعر :
(چودزدى با چراغ آید گزیده تر برد کالا )
امّا این علم ومعرفت چون از ایمان نشأت مىگیرد، نه تنها موجب غرور نشده، بلکه عارف رااز صفات رذیله دور مىکند ؛چون اگر مغرور شود، دیگر قابلیّت داشتن چنین امتیازى را ندارد ولذا عارف واقعى، دور از هرگونه رذائل اخلاقى بوده وداراى کمالات انسانى مىباشد.