سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقام ومنزلت حضرتفاطمه (سلام الله علیها (15) همسر داری (7)

                                         بسم الله الرحمن الرحیم    

(5) - یارى کردن وکمک نمودن به همسر در کارهاى منزل .

     از بعضى از روایات استفاده مى ‏شود که فاطمه زهراء ( سلام الله علیها)در کارهائى که در منزل صورت مى‏ گرفت ونیازى به

خارج شدن از منزل نداشته است هر چند سنگین ودشوار بوده است انجام مى ‏دادند وبه همسرشان کمک مى‏ کردند.

     عن ابى عبد اللّه ( علیه‏ السلام)قال: کان امیرالمؤمنین ( علیه‏ السلام)یحتطب ویستقى ویکنس، وکانت فاطمة

( علیهاالسلام)تطحن وتعجن وتخبز . =امام جعفر صادق ( علیه ‏السلام)فرمودند: که امیرالمؤمنین ( علیه ‏السلام) هیزم وآب مى‏ آوردند

وفاطمه ( سلام الله علیها)آسیاب مى‏ کردند وخمیر درست نموده ونان مى پختند.

 شرح وتوضیح

کار هارا تقسیم کرده آن کارهایی که باید درخارج منزل صورت بگیرد مانند آوردن هیزم وآب آن امور را مولا انجام می دادند اما کارهایی که در داخل منزل قابل انجام بوده را حضرت فاطمه سلام الله علیها انجام می دادندنکاتی که از این روایت در سیر? حضرت استفاده می شود وقابل تأمل است این است که :اولا  حضرت از انجام کار خوداری نمی کردندبا این که هیچ مسئولیتی نداشتند به این معنا که بر ایشان واجب نموده است اما تا آنجایی که در توان داشتند از همکاری دریغ نداشتند وهمسر را یاری می نمودند ونکت? دیگر این که حضرت کارهایی که خارج از منزل باید صورت می گرفته را انجام نمی دادند ونکت? دیگربرای کاری هم که در منزل انجام میدادند هدف کسب مال نموده است  به این معنا که کاری بکنند تا کمک هزینه برای همسر باشد در نتیجه این گونه استفاده می شودکه حضرت هم تلاش می نمودند وهیچ وقت برای کسب پول ومالتلاش نکردند تا درسی باشد که بانوان بدانند که خداوند روزی رسان است ونیازی برای رساندن روزی به تلاش همسر ندارد (دقت شود)  

 


مقام ومنزلت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) سیر? عملی(14) (همسردا

 

                                   بسم الله الرحمن الرحیم   

  (4) - عدم خود بینى وتواضع وفروتنى ومطیع بودن درمقابل همسر .

     ...زمانى که آن دو نفر (ابوبکر وعمر)براى عذر خواهى آمدند واجازه خواستند براى ملاقات با

حضرت زهراء( سلام الله علیها)

  مولاامیرالمؤمنین على ( علیه‏ السلام)داخل شدند بر فاطمه زهراء( سلام الله علیها)وفرمودند: فلان وفلان تصمیم گرفته ومى‏خواهند برشما وارد شده وسلام بکنند،

شما چه مى‏کنید؟قالت :«البیت بیتک ،والحره ‏زوجتک افعل ماتشاء». فرمودند: خانه ؛ خانه شما ومن آزاده ؛همسر شما؛ هر کارى که مى‏خواهید انجام دهید... 

    همان گونه که از بیان حضرت استفاده مى‏شود نفرمودند چون شما حجة ‏الله وامام من هستید من مطیعم بلکه به

نکته ‏اى اشاره مى‏ کند که مى‏تواند الگو وسر مشق براى بانوانى باشد که مى‏خواهند ادامه دهنده راه صدیقه کبرى فاطمه

زهراء بوده باشند وآن اینکه فرمودند من آزاده ؛همسر شما هستم واین بیانگر این معناست که زن باید مطیع همسر باشد

هر چند بانوئى مانند دخت گرامى رسول ‏اللّه ( صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله)بوده باشد.

     نکته‏ اى که لازم است به آن اشاره شود تصور غلطى است که بعضى از افراد دارند ؛به اینکه مطیع بودن در صورتى

لازم است که آمر اجلى  ازمأمور باشد وفرمانده باید از فرمانبر بالاتر باشد ولذابراین باورند که اگر مطیع شوهرخود باشند

آنها تحقیر مى‏شوند ؛درحالى که در فرهنگ اسلام این گونه فکر کردن مردود است واین گونه مسائل اعتبارى است براى

ایجاد نظام احسن وگشایش امور واین گونه تقسیمات جز مسئولیت وانجام وظیفه امتیاز دیگرى ندارد وهر کسى در

حیطه وظایف خود مسئولیّت دارد واگر به وظیفه خویش درست عمل کند او از نظر اسلام ارزشمند مى ‏بوده باشد؛به

عنوان مثال یک بیمارستانى را در نظر گرفته که در آن دانشمندان ودکترهاى فوق تخصص وجود دارند ودر این

بیمارستان مدیرى دارد که تخصّص آن در رشته مدیریت است وبه لحاظ تخصصى که در رشته مدیریت دارد اورا مدیر

آن بیمارستان نموده‏ اند وموقعیت شغلى او ایجاب مى‏کند که کلیه کادر آن بیمارستان با اجازه او برنامه ریزى کنند

وحتى اگر خواسته باشند محیط کارى خود را ترک کنند بدون اجازه او نمى ‏توانند؛ درحالى که آن پزشکى که در آنجا

مشغول به خدمت است به مراتب از نظر علمى وحقوقى برتروبالاتر است امادر عین حال خود را موظف مى‏داند که

سر پیچى از فرمان مدیر ننماید آیا مى‏توان گفت اگر از مدیر اطاعت کند تحقیر مى‏شود؟ هیچ عاقلى چنین نمى ‏پندارد ؛

بلکه به عکس اگر سر پیچى از فرمان مدیر نماید تحقیر شده ومورد ملامت وسرزنش قرار مى‏ گیرد ؛ پس امر اطاعت زن

از شوهر به هیچ وجه دلالت بر برترى مرد بر زن ندارد وچه بسا بانوانى هستند که از هر جهت برهمسرشان برترى دارند


مقام ومنزلت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) همسر داری (5)

 

                                             بسم الله الرحمن الرحیم

      واما معصو مین ( علیهم ‏السلام) داراى نفس راضیه ومرضیه ومطمئنه بوده‏ اند وهمیشه  در مقابل مشکلات صبر مى ‏کردند

وتسلیم در مقابل مسائل ومشکلات بودند وخود را در محضر خداوند متعال مى‏ دیدند وچون درمقام رضابودند

هیچ گاه مشکلات آنها را به ستوه نمى‏ آورد، حتى  در سخت‏ترین شرائط در مقام تسلیم بودند،

      حضرت ابى عبد اللّه الحسین سیدالشهداء( علیه‏ السلام)در روز عاشورا بعد از آنى که تمام اصحاب

ویارانش به شهادت رسیدند وتنها در مقابل دشمن در حالى که زخمهاى فراوانى بر پیکر مطهرش

وارد آورده بودند ودشمن دور آن حضرت را محاصره کرده بودند یکى از کسانى که در واقعه

حضور داشته است نقل مى ‏کند:رفتم تا از واقعه گزارشى را تهیه کنم اما چهره نورانى حضرت مرا

به خود مشغول کرد (لقد شغلنى نور وجهه )یا شخص دیگرى نقل مى‏کند:امام ( علیه ‏السلام)در آخرین

لحظات عمر شریفش با خدا راز ونیاز نموده با این جملات مناجات مى ‏کرد:  «صبرا على

قضائک یارب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین مالى رب سواک ولا معبود غیرک،

صبرا على  حلمک یا غیاث من لا غیاث له یا دائما لا نفاد له یا محیى الموتى یا قا ئما

على کل نفس بما کسبت، احکم بینى وبینهم وانت خیر الحاکمین» = بر قضا وحکم تو

اى خدا صبر پیشه سازم، خدایى جز تو نیست اى فریاد رس استغاثه کنند گان!؛پروردگارى براى

من غیر تو نیست ومعبودى بجز تو ندارم،برحکم تو صبرمى ‏کنم اى فریاد رس کسى که جزتوفریاد

رسى ندارد و،اى کسى که ابدى ودائمى هستى ومردگان را زنده مى ‏کنى، اى آگاه و شاهد وناظر بر

تمام کردار وافعال مخلوق خود! تو در میان من واین گروه حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانى

.درسخت ترین شرائط حضرت در مقام رضا مى‏باشد.

     بعد از بیان این معنا؛ یعنى ذکر مقام معصومین( علیهم‏ السلام) دیگر باطل بودن مطالبى که بعضى ذکر مى ‏کنند که

(مى‏ خواستند درد دل کنند ولى کسى را نداشتند )روشن شد وبراى بیان مظلومیت ائمه ( علیهم‏ السلام)  نیازى به ذکر این گونه

مطالب نیست ؛تاریخ گواه براى مظلومیت ائمه خاصه مولى الموحدین امیرالمؤمنین على ( علیه ‏السلام) مى‏ باشد بلکه عنوان

 کردن این گونه مطالب ونسبت دادن به مقام شامخ ولایت ؛پایین آوردن مقام امام وحجة‏ اللّه مى‏باشد .

ولذا حضرت زهراء (سلام الله علیها) حتى بعد از شهادتشان هم حاضر نبودند از مصائبى که بر ایشان وارد شده کسى با خبرشود که این‏ از وصیت نامه آن حضرت استفاده مى ‏شود؛زیرا در وصیت نامه ‏آن حضرت آمده است:«...حنّطنىوغسّلنى وکفّنى باللیل ‏وصلّ علىّ وادفنّى باللّیل‏ ولا تعلم احدا  ...»وصیت کردند به اینکه شب مرا غسلبده وشب کفن کن‏ وبرمن نماز بگذار وشب مرا دفن کن وکسى را باخبر نکن ...(بیان مطلب در بخش وصیت نامه ذکرخواهد شد انشاء اللّه تعالى) .

 


مقام ومنزلت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) سیر? عملی همسر داری (4

  بسم الله الرحمن الرحیم   

  نکته‏ اى که لازم به ذکر است اینکه: آیابازگو کردن مشکلات ودردها، مى‏تواند براى انسان مفید باشد ؟

     در پاسخ باید گفته شود که: نه تنها باز گو کردن مشکلات براى دیگران ؛ مشکلى را حل نمى‏کند بلکه مفاسدى را به

همراه دارد ؛

     بیان مطلب =

     اولاً=بر خلاف تصور بسیارى از مردم که باز گو کردن مشکلات ؛ موجب آرامش مى‏شود،این یک تلقینى بیش

نیست ؛ زیرا کسى که مشکلات خود را بیان مى‏ دارد نه تنها آرامشى پیدا نمى ‏کند بلکه موجب مى‏ شود دوباره ناراحتى

او تجدید شود ولذا در حین باز گوئى دوباره آن حالت هاى فراموش شده پیدا مى ‏شود چه بسا مجددا عصبانى شده

وبعضااشک او جارى مى ‏شود ، مانند آتشى که خاکستر روى آن را پوشانده ؛ زمانى که خاکستر را کنار بزنند ؛ دو باره

آتش شعله ور مى‏ گردد.

     ثانیا= بیان مشکلات براى دیگران ؛موجب مى شود که اگر مخاطب دوست او باشد غمگین وناراحت وآزرده خاطر

شود، در حالى که مؤمن نباید کارى کند که دوستش را ناراحت کند بلکه باید سعى کند تا غمى را از دل برادر دینى خود

بردارد که در این زمینه روایاتى از معصومین ( علیهم‏ السلام) وارد شده است ؛ به این معنا که مؤمن حزن واندوهش در قلب او؛

اما چهره ‏اش شاداب است (المؤمن بشره فى وجهه وحزنه فى قلبه)

     ثالثا= چه بسا باز گو کردن در بعضى از موارد حالت نا شکرى وناسپاسى داشته باشد.

     ممکن است کسى بگوید که: پس راه چاره در چیست ؟

     در جواب باید گفته شود:راه نجات را خداوندتبارک وتعالى در قرآن بیان داشته ‏است وآن ذکرویاد خداوند متعال

است (الا بذ کر اللّه تطمئّن القلوب) =  با ذکر خدا قلبها آرامش مى‏یابد، حال ذکر خداوند متعال یا نماز است

زیرا خداوند مى ‏فرماید (اقم الصلوة لذکرى) = نماز را به پادارید که "ذکر" من است ودر آیه‏ اى دیگر مى‏ فرماید

(استعینوا بالصبر والصلوة)  = ازصبر و نماز کمک بگیرید، ویا ذکر به معناى قرآن است ؛ زیرا یکى از اسامى

 قرآن ذکر است (انا نحن نزلنا الذکر واناله لحافظون ) =ما قرآن را که ذکر است نازل کردیم ومحافظ او هستیم.

خواندن قرآن آرامش مى‏ دهد ویا ذکر خفى (واذکر ربک فى نفسک تضرعا وخیفه ) =پروردگارت را در دل

خوداز روى تضرع وخوف؛ آهسته وآرام یاد کن...ویا ذکر جلّى (یا ایهاالذین آمنوا اذکروااللّه ذکرا کثیراوسبحوه

بکرة وعشیا) =اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خدارابسیار یاد کنید وصبح وشام او را تسبیح گویید.

     ذکر خدا به هر نحوى (چه با اقامه نماز ویا با خواندن قرآن ویا با تسبیح وتقدیس ویا در دل و...)آرامش مى‏ دهد.

     مضافا بر اینکه ضعف در مقابل مشکلات در اثر ضعف ایمان است اما اگر ایمان قوى شد وانسان به خداوند متعال

نزدیک شد دیگر صبر وتأمل او زیاد مى‏ شود به قدرى که دیگر به مقام رضا مى ‏رسد وصبراو زیاد مى ‏شود ؛ به عبارت

دیگر صبر ثمره ونتیجه ایمان است هر چه ایمان قوى‏تر باشد صبر وبر دبارى بیشتر مى ‏شود ودر مقابل مشکلات

مقاوم‏تر مى‏گردد ولذا بالاترین صبر را در حضرات معصومین ( علیهم‏ السلام) مى‏بینیم .

 

 

مقام ومنزلت حضرت فاطمه (س) سیر? عملی همسر داری (3)

 

 

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم    

(3) - عدم بیان دردها ومشکلات وپنهان داشتن از دید همسر .

      یکى دیگر از ویژگی هاى آن حضرت ؛ این بود که دردهاى خود را مخفى مى‏نمود وحاضر نبود کسى از درد هاى او

باخبر شود ؛حتّى همسرش!؛البته این سیره همه معصومین ( علیهم ‏السلام) مى‏باشد، اگر در جائى مطلبى را بیان مى‏داشتند ؛

براى عقده گشائى وبیان درد دل نبوده است بلکه براى معرفى دشمنان اسلام بوده وبراى آگاهى مردم نسبت به ظالمین

وغاصبین بوده است ؛ براى این جهت بوده که مردم بدانند که ائم? ما چگونه مورد ظلم وتعّدى واقع شده ‏اند وکلمات

مولا امیرالمؤمنین على ( علیه‏ السلام)که درد دل مى‏کنند مانند :(صبرت وفى العین قذى وفى الحلق شجا ) صبرکردم درحالى که گویا خار در چشم واستخوان درگلوى من مانده بود .وموارددیگرى که در نهج البلاغه آمده است ؛تمام

حکایت از این معنا دارد ؛اما در جائى که مسئله مربوط به خود آنها بوده ودانستن مردم ضرورتى نداشته است ؛سعى

مى‏کردند تا کسى از آن با خبر نشودوازنظرها مخفى بماند.

     واما اینکه گفته مى‏شود که کسى را نداشتند تا با او درد دل کنند ؛ آیامى‏توان چنین مطلبى راپذیرفت ؟

     با کمى تأمّل مى‏توان نتیجه گرفت که این کلام اساسى ندارد ؛ درست است که مردم از امام امیرالمؤمنین حضرت

على بن ابى طالب ( علیه‏ السلام) پیروى نکردند وحضرت را یارى نکردند وتنها گذاشتند؛اما این به آن معنا نبود که حتى یک

نفر نباشد تا حضرت درد دل خود را براى او بیان کند ؛ براى درد دل کردن یک نفر هم کافیست ؛گرچه مردم حضرت را

تنها گذاشتند ؛ اما بودند مثل سلمان ها ومقدادها واز همه بالاتر ؛دو سبط پیامبر اکرم ( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله)یعنى؛امام حسن

وامام‏ حسین ( علیهم‏االسلام) اما هیچ گاه با آنها هم درد دل نمى‏کردند .