سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آثار وبرکات معرفت (47) بی علاقه بودن به دنیا

 

 

                               بسم الله الرحمن الرحیم

 (18)بى علاقه بودن به دنیا

 

    یکى دیگر از ثمرات معرفت بى علاقه شدن به دنیا مى‏باشد، وقتى که نور معرفت در قلبش تابید واورا از ظلمات رهائى داد وحقایق را کشف کرد وبه مرحله یقین راه یافت ولذت معنوى رادرک کرد،دیگر به دنیا دل نمى‏بندد زیرا اومى داند که دنیابازیچه ودنیا طلبان غافل از این معنا.

 

    نکته:

 

    براى اهل معنا این مطلب پوشیده نیست که منظور از بى علاقه بودن به دنیا به این معنا نیست که انسان از آن بهره‏اى نبرد وترک دنیا نماید، دنیا براى انسان مؤمن بهترین موقعیت را ایجاد مى‏کند به این معنا که اگر انسان به کمال میرسد، واگر به مقام قرب الى اللّه نائل مى‏شود از برکت همین دنیاى مادى مى‏باشد اگر اولیاءاللّه به مقامات عالیه راه پیدا کرده‏اند به برکت همین عالم دنیااست ولذا دنیا به عنوان مزرعه براى آخرت مهیا شده است     قال رسول اللّه « صلى‏الله ‏علیه و‏آله »«الدنیا مزرعة الاخرة» اما آنچه که مذموم است ودر باره آن نهى شده است علاقه به دنیا ودلبستگى به آن ،براى خود دنیا که متأسفانه بعضى از مردم با این که مى‏بینند که دنیا به کسى وفا نمى‏کند وعمر زود گذر است ،اما آنچنان در غفلت به سر مى‏برند که گویا زندگى آنها در دنیا جاودانى است اما مؤمنین والواالباب به حقیقت امر واقفند وهیچ وقت به این دنیا دل نمى‏بندند .

 

     دروصف دنیا وبى ارزش بودن دنیا ودلبستگى نداشتن به آن همین بس که مولا الموحدین امیرالمؤمنین على بن ابى طالب « علیه ‏السلام »مى‏فرماید: دنیاى شما براى من ازاین کفش وصله شده ،بى ارزش ‏تر است مگر آن که بتوانم احقاق حقى بنمایم ویا باطلى رادفع نمایم ...

 

    شیخ مفید(قدس سره )روایت کرده که مولاى متقیان ،امیرمومنان على بن ابى طالب « علیه‏ السلام » در سفر مکه به جانب بصره کوچ فرمود،به جهت دفع اصحاب جمل نزول اجلال فرموددر ربذه ،حجّاج مکه ‏نیز آنجا فرمود آمده بودندودر نزدیکى خیمه آن حضرت جمع شده بودندتا مگر کلامى از آن حضرت استماع کنند ومطلبى از آن جناب استفاده نمایندوآن جناب در خیمه خود بجاى بود، ابن عباس به جهت آن که حضرت رااز اجتماع مردم خبردهد واورااز خیمه بیرون آورد گفت: رفتم به خدمت آن حضرت، یافتم اوراکه کفش خود را پینه مى‏زند ووصله مى‏دوزد، گفتم:احتیاج مابه آن که اصلاح امر ما کنى بیشتر است از آن که این کفش پاره را پینه بدوزى، حضرت مراپاسخ ندادتاازاصلاح کفش خود فارغ شد،آن گاه آن کفش را گذاشت پهلوى آن یکتاى دیگرش ومرا فرمود:این جفت کفش مرا قیمت کن، من گفتم: قیمتى ندارد، یعنى از کثرت اندراس وکهنگى دیگر قابل قیمت نیست وبهائى ندارد، فرمود: بااین همه چند ارزش دارد؟ گفتم: درهمى یا پاره درهمى، فرمود: بخداسوگندکه این یک جفت کفش در نزد من بهتر ومحبوب تراست از امارت وخلافت شما،مگر اینکه توانم‏اقامه واحقاق حقى کنم ‏یاباطلى رادفع نمایم...(1)

 

    قال امیرالمؤمنین على ( علیه‏ السلام )...«ولالفیتم دنیاکم هذه ازهدعندى من عفطة عنزٍ»(2)


آثار وبرکات معرفت (46) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (6)

                                                                              بسم الله الرحمن ارحیم  

(13)در لذائذ دنیوى ومادى گرفتارى است، کسانى که از یاد خداوند متعال غافلند وپیروى از هواى نفس مى‏کنند اینها در زندگانى گرفتارند، خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید: «ومن اعرض عن ذکرى فانّ‏له معیشةً‏ضنکا»(1): کسانى که از یاد من(خداوند متعال) دورى کنند زندگانى آنها تنگ مى‏شود.لذا اگر کسى با افرادى که تقوا ندارند واز یاد خداوند متعال غافل هستند ارتباط داشته باشد مى‏داند که چقدر در زندگى گرفتارند ممکن است از نظر ظاهرى زندگى خوبى داشته باشند اما درواقع چون خدا را فراموش کرده‏اند گرفتار مشکلات فراوانى هستند که مى‏توان به سلب ونداشتن آرامش وترس واضطراب آنها اشاره کرد، ترس از جان ومال و...

 

    اما در لذائذ معنوى وایمانى هیچ گونه گرفتارى وجود ندارد زیرا خداوند تبارک وتعالى مؤمنین را از آرامش خاصى بر خوردار نموده است «هوالذى انزل السکینة فى قلوب المؤمنین...»(2)

 

    (14)لذائذ دنیوى ومادى عوارض جنبى‏به همراه دارد،مانند بیمارى وآبروریزى وکوتاهى عمر و...

 

     اما در لذاتذ معنوى نه تنها هیچ گونه عارضه‏اى ندارد بلکه اگر مشکلى هم در کار باشد باآن برطرف ساخته وزندگى معنا ومفهوم پیدا مى‏کند.

 

    (15)درلذائذ مادى ودنیوى ،دررسیدن ووصال به آن ،سردى وخاموشى است، تصور مى‏کند که اگر به مطلوب ومحبوب نفس خود برسد آن ذوق وشوق باقى مى‏ماند اما بعد از وصال آنچه که در خیال خود دارد از بین میرود ودر نتیجه آن شور وعشق وحرارت به سردى مى‏گراید.

 

    اما در لذائذ معنوى وایمانى چون عشق حقیقى مى‏باشد نه تنهاوصال، سردى به همراه ندارد بلکه هرچه به محبوب نزدیک‏تر شود عشق وعلاقه ودلبستگى زیادترمى شود.

 

    (16)لذائذ مادى ودنیوى در بعضى از موارد مانند سراب است،تا به آن دست نیافته خیال مى‏کند که سعادت وکامیابى در آن است اما زمانى که به آن رسید متوجه مى‏شود که سرابى بیش نیست وعمر گرانهاى خود را تلف نموده وجوانى خود را تباه کرده بدون اینکه بهره وسودى برده باشد ولذا دنیا طلبان بعد از آنى که جوانى خود را از دست دادند وبه دوران ضعف وسستى عمر خود مى‏رسند چون هرچه کردند براى هواى نفس بوده وهیچ گونه کمالى به دست نیاورده، احساس مى‏کند که هیچ ندارد واز زندگى نه تنها لذت نمى‏برد چون غرائز در آن خاموش شده‏است ،قلب اورا هم‏که ظلمت گناه گرفته است وشیطان اورا تسخیر خودنموده‏است ولذا دیگر نه ازلذائذ دنیوى ومادى لذتى مى‏برد ونه از لذائذ معنوى وایمانى (اعاذنااللّه من شرورانفسناواعمالنا).

 

    اما در لذائذ معنوى وایمانى چون عشق حقیقى مى‏باشد وسرابى در کار نیست وحقیقت است وحقیقت جاودانى مى‏باشد ولذا زندگى سالم وبا معنا ومفهوم مى‏شود هم از نعم الهى که در دنیا خداوند متعال بر او حلال کرده استفاده مى‏کند واز آن لذت مى‏برد وهم از لذائذ معنوى وایمانى لذت برده وکامیاب مى‏شود هم خیر دنیا وهم خیر آخرت را به دست مى‏آورد وخوشا به حال آن کسانى که بتوانند بر شیطان ونفس اماره خود غالب شوند که از خیر دارین بهره‏مند مى‏شوند «ربنا اتنا فى الدنیا حسنه وفى الاخرة‏حسنه وقنا عذاب النار واحشرنا مع الابرار».

 

                              فرق میان لذائذ مادى ومعنوى به این چند مورد مذکور خلاصه ومحدود نمى‏شود...

 

---------------------


آثار وبرکات معرفت (45) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (5)

                                            بسم الله الرحمن ارحیم  

(13)در لذائذ دنیوى ومادى گرفتارى است، کسانى که از یاد خداوند متعال غافلند وپیروى از هواى نفس مى‏کنند اینها در زندگانى گرفتارند، خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید: «ومن اعرض عن ذکرى فانّ‏له معیشةً‏ضنکا»(1): کسانى که از یاد من(خداوند متعال) دورى کنند زندگانى آنها تنگ مى‏شود.لذا اگر کسى با افرادى که تقوا ندارند واز یاد خداوند متعال غافل هستند ارتباط داشته باشد مى‏داند که چقدر در زندگى گرفتارند ممکن است از نظر ظاهرى زندگى خوبى داشته باشند اما درواقع چون خدا را فراموش کرده‏اند گرفتار مشکلات فراوانى هستند که مى‏توان به سلب ونداشتن آرامش وترس واضطراب آنها اشاره کرد، ترس از جان ومال و...

 

    اما در لذائذ معنوى وایمانى هیچ گونه گرفتارى وجود ندارد زیرا خداوند تبارک وتعالى مؤمنین را از آرامش خاصى بر خوردار نموده است «هوالذى انزل السکینة فى قلوب المؤمنین...»(2)

 

    (14)لذائذ دنیوى ومادى عوارض جنبى‏به همراه دارد،مانند بیمارى وآبروریزى وکوتاهى عمر و...

 

     اما در لذاتذ معنوى نه تنها هیچ گونه عارضه‏اى ندارد بلکه اگر مشکلى هم در کار باشد باآن برطرف ساخته وزندگى معنا ومفهوم پیدا مى‏کند.

 

    (15)درلذائذ مادى ودنیوى ،دررسیدن ووصال به آن ،سردى وخاموشى است، تصور مى‏کند که اگر به مطلوب ومحبوب نفس خود برسد آن ذوق وشوق باقى مى‏ماند اما بعد از وصال آنچه که در خیال خود دارد از بین میرود ودر نتیجه آن شور وعشق وحرارت به سردى مى‏گراید.

 

    اما در لذائذ معنوى وایمانى چون عشق حقیقى مى‏باشد نه تنهاوصال، سردى به همراه ندارد بلکه هرچه به محبوب نزدیک‏تر شود عشق وعلاقه ودلبستگى زیادترمى شود.

 

    (16)لذائذ مادى ودنیوى در بعضى از موارد مانند سراب است،تا به آن دست نیافته خیال مى‏کند که سعادت وکامیابى در آن است اما زمانى که به آن رسید متوجه مى‏شود که سرابى بیش نیست وعمر گرانهاى خود را تلف نموده وجوانى خود را تباه کرده بدون اینکه بهره وسودى برده باشد ولذا دنیا طلبان بعد از آنى که جوانى خود را از دست دادند وبه دوران ضعف وسستى عمر خود مى‏رسند چون هرچه کردند براى هواى نفس بوده وهیچ گونه کمالى به دست نیاورده، احساس مى‏کند که هیچ ندارد واز زندگى نه تنها لذت نمى‏برد چون غرائز در آن خاموش شده‏است ،قلب اورا هم‏که ظلمت گناه گرفته است وشیطان اورا تسخیر خودنموده‏است ولذا دیگر نه ازلذائذ دنیوى ومادى لذتى مى‏برد ونه از لذائذ معنوى وایمانى (اعاذنااللّه من شرورانفسناواعمالنا).

 

    اما در لذائذ معنوى وایمانى چون عشق حقیقى مى‏باشد وسرابى در کار نیست وحقیقت است وحقیقت جاودانى مى‏باشد ولذا زندگى سالم وبا معنا ومفهوم مى‏شود هم از نعم الهى که در دنیا خداوند متعال بر او حلال کرده استفاده مى‏کند واز آن لذت مى‏برد وهم از لذائذ معنوى وایمانى لذت برده وکامیاب مى‏شود هم خیر دنیا وهم خیر آخرت را به دست مى‏آورد وخوشا به حال آن کسانى که بتوانند بر شیطان ونفس اماره خود غالب شوند که از خیر دارین بهره‏مند مى‏شوند «ربنا اتنا فى الدنیا حسنه وفى الاخرة‏حسنه وقنا عذاب النار واحشرنا مع الابرار».

 

                              فرق میان لذائذ مادى ومعنوى به این چند مورد مذکور خلاصه ومحدود نمى‏شود...

 


آثار وبرکات معرفت (44) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (5)

                      بسم الله الرحمن الرحیم

    (11)در لذائذ دنیوى ومادى یأس وناامیدى‏است، از آن جائى که خواهش هاى نفسانى حد وحساب ندارد وبشر هم قدرت وتوانش محدود است ولذا در بسیارى از خواسته ‏هاى خود ناکام مى‏ماند ودر نتیجه مأیوس وناامید مى‏شود واگر آن خواسته براى او حیاتى باشد چه بسا دست از زندگى شسته ومرگ را بر زندگى ترجیح مى‏رهد واقدام به خود کشى مى‏کند.

 اما در لذائذ معنوى وایمانى از آن جائى که اعتقاد وایمان به خداوند تبارک وتعالى دارد، هر چه را که بخواهد از خداوند متعال کمک مى‏گیردودعا مى‏کند در خانه اهل بیت « علیهم‏ السلام »مى‏رود واز آنها کمک مى‏گیرد وآنها را وسیله قرار مى‏دهدواگر خواسته وحاجت او بر آورده نشد، خیر خود را در آن مى‏بیند وچون راضى به رضاى خداوند تبارک وتعالى است صبر مى‏کند وخداوند رؤف ومهربان هم او را یارى نموده واز راه رحمتش او را بى نیاز مى‏کند

به قول شاعر :

 

         اگر بسته گردد زحکمت درى                 زرحمت گشاید در دیگرى .

    (12)در لذائذ دنیوى ومادى ترس ووحشت است، کسى که مرتکب جرم وخلافى مى‏شود به عنوان مثال شخصى که دزدى مى‏کند خواسته نفسانى او همراه باترس واضطراب است وهر لحظه بیم آن را دارد که دستگیر شودویا کسى که قصد جان شخصى را کرده ومى خواهد او را به قتل برساند گرچه ممکن است از این کار خود لذت ببرد اما ترس وخوف از این که او را به قتل برسانند وجود دارد واین امر موجب سلب آرامش وآسایش او مى‏شود.

 اما در لذائذ معنوى هیچ گاه ترس واضطراب راه ندارد چون هر کارى که مى‏کند براى رضاى خداوند متعال است حتى اگر کسى را هم به قتل برساند براى هواى نفس نیست بلکه براى رضاى خداوند متعال واطاعت امر اوست وبه تکلیف خود عمل مى‏نماید ولذا هیچ ترس ووحشتى ندارد دشمن اسلام را به دستور اسلام در میدان نبردحق علیه باطل مى‏کشد وهیچ ترسى هم ندارد «الا انّ اولیاءاللّه لاخوفٌ‏ علیهم ولا هم یحزنون »(1) وترسى هم از مردن وکشته شدن ندارد چون مر گ را پایان زندگى نمى‏داند وشهادت را حیات ابدى مى‏داند ولذا اگر بکشد خود را پیروز مى‏داند واگر کشته هم بشود مرگ در راه خدا را حیات ابدى مى‏داندوبراین باور است که بهشت در انتظار اوست واین آرزوى مؤمن است که در راه خداوند متعال شهید شود .

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره یونس آیه 62



آثار وبرکات معرفت43 فرق بین لذائذ معنوی ومادی(4)

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

    (9) در لذائذ دنیوى ومادى ،جنایت وظلم است، زمانى که حب نفس بر انسان غالب شد وترس از خداوند عز ّ وجل ّ وعذاب الهى نبود ،بشربراى رسیدن به امیال نفسانى وشیطانى از هیچ جنایتى دریغ ندارد، همان گونه که تاریخ بر این معنا گواهى مى‏دهد ودر زمان معاصر هم این معنا به خوبى مشهود است که چگونه طاغوتیان ودنیا طلبان براى اهداف نفسانى خود انسانهاى بى گناه را حتى اطفال شیر خواره را به خاک وخون مى‏کشند واز هیچ ظلمى براى رسیدن به اهداف خود دریغ ندارند.

  اما در لذائذ ایمانى ومعنوى این فرهنگ مردود است وبراى مؤمن هیچ عملى که همراه با ظلم‏وجور باشد نه تنها لذتى ندارد بلکه موجب غضب وخشم اومى‏شود، از مولاى متقیان، امیرالمؤمنین على « علیه‏ السلام »روایت شده است که (قریب به این بیان،)فرمودند: اگر تمام عالم را به من بدهند واز من بخواهند یک دانه اى رااز دهان مورچه اى بیرون بیاورم، هرگز چنین کارى را نمى‏کنم.

  (10)لذائذ دنیوى ومادى ندامت وپشیمانى به همراه دارد، کسى که تابع هواى نفس شد وپروردگار خویش را فراموش کرد وشیطان بر اوغالب شد ،دیگر براى رسیدن به امیال شیطانى وهواى نفسانى از تدبیر عقل محروم است ومرتکب عملى مى‏شود که بسا جبران ناپذیر است، مانند کسى که شراب خورده ومست شده ودر حالت مستى عزیز خودش را کشته است وبعد از آنى که حالت مستى را از دست داد وفکرش به کار افتاد متوجه زشتى کار خود شده وپشیمان از کرده خود گردیده ،اما دیگرپشیمانى سودى ندارد، به قول شاعر:

                           یک لحظه هوسرانى           یک عمر پشیمانى .

    اما در لذائذ معنوى چون اطاعت از دین اطاعت از شریعت اطاعت از عقل است، هیچ گاه لذتى که ندامت به همراه داشته باشد را مرتکب نمى‏شود.