سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آثار وبرکات معرفت (42) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (3)

                                                           بسم الله الرحمن الرحیم   

  (7) درلذائذ دنیوى ومادّى، خودبینى وخودخواهى وجود دارد؛ هرچه راکه دوست داشته باشد ونفسِ او طلب کند، انجام مى‏دهد و دیگران هم براى او اهمّیتى ندارند واگر هم با آنهاتعاملى دارد فقط براى خواهش نفسانى خود است؛اگر رفاقت و رفت وآمدى دارد ویا گره از کار کسى باز مى‏کند فقط به خاطر منافع شخصى خود مى‏باشد واگر احساس کند که این کارها براى او و یا موقعیتش سودى ندارد، اقدام به هیچ عملِ بشر دوستانه نمى‏کند وبراى اَحَدى قدم خیرى بر نمى‏دارد.

 

    امّا در لذائذ معنوى، خودبینى وخودپسندى وخودمحورى، وجود ندارد وآنچه که موجب رضاى پروردگار متعال مى‏باشد، براى او لذّت بخش است؛ کمک به دیگران وبرطرف کردن مشکلات مردم وخدمت به مؤمنین برایش مسرّت بخش است ولو آن که براى او هیچ سودى نداشته باشد واین همان ایثار وفداکارى است که در فرهنگ دنیاطلبان، هیچ معنا ومفهومى ندارد.

 

    (8) درلذائذ دنیوى ومادّى، خطرنابودى ومرگ وجود دارد؛ حب نفس وتمایلات نفسانى چه بسا انسان را وادار به کارهائى مى‏کند که پیامد آن نابودى ومرگ است چه بسا آن چنان گرفتار هواى نفس مى‏شود که براى رسیدن به آن خواهش نفسانى عقل را از دست مى‏دهد وجان خود را به خطر مى‏اندازد ودر نتیجه نه تنهابه آرزوى خود نمى‏رسد بلکه جان خود را از دست مى‏دهد ،به نمونه هاى زیادى در تاریخ مى‏توان اشاره کرد کسانى براى رسیدن به مقام چگونه جنگهاوخونریزیها به راه انداخته‏اند وآخر الامر هم به جائى نرسیدند وبه آرزوى خود دست نیافتند وجان خود را هم از دست دادند.

 

    اما در لذائذ معنوى چون هدف رضایت معشوق معبود یعنى خداوند تبارک وتعالىاست، نه خواهش نفسانى، اگر چه خطر مرگ وکشته شدن وجود دارد ،چون هدف بندگى مى‏باشد نه رسیدن به خواهشهاى نفسانى از کشته شدن در راه خداوند متعال لذت مى‏برد واین خود توفیق وافتخارى است که اولیاءاللّه از آن استقبال مى‏کنند وازخداوند تبارک وتعالى رسیدن به آن را که همان شهادت است مسئلت مى‏نمایند که در ادعیه آمده‏است: (وقتلاً فى سبیلک فوفّق‏ لنا):خدایا توفیق شهادت در راه خودت را به ما مرحمت بفرما.

 

 


آثار وبرکات معرفت (41) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (2)

 

                                         بسم الله الرحمن الرحیم

    (6) لذائذدنیوى ومادّى مجازى است،نه حقیقى.در بسیارى ازموارد، دنیاطلبان تصوّر مى‏کنند که اگر به خواهش‏هاى نفسانىِ خود برسند به لذّت وعشق حقیقى دست یافته‏اند، در حالى که پس از رسیدن به هدف، متوجّه این معنا مى‏شوند که گمشده آنها چیز دیگریست؛ به طور مثال: کسى که عشق به مال دارد، خیال مى‏کند که با خریدن یک منزل، به آرزویش دست مى‏یابدامّا، بعد از گذشت مدّتى، همان منزلى که روزى، رسیدن به آن، آرزوى اوبود، دیگر نه تنها از داشتن آن، لذّت نمى‏برد بلکه چه بسا زندگى در آن برایش تلخ شده ولذّت را در داشتن منزلى بهتر مى‏داند واین حالت، هم چنان در او باقى مى‏ماند بطورى که اگربهترین کاخ هاى دنیا را هم در اختیارِ او قرار دهند، باز پس از گذشت زمانى ،براى او تنگ مى‏شود ولذّتى ندارد وبه دنبال کاخ دیگریست وهمچنین در به دست آوردن مقام وقدرت، خیال مى‏کند که اگر به یک مقامى برسد براى همیشه از آن، لذّت مى‏برد در حالى که پس از گذشت زمان ،دیگر به آن راضى نیست وفکر مقام بالاتر وقدرت بیشتر مى‏باشد، بطورى که اگر قدرتِ او ،عالم گیر هم بشود باز قانع نمى‏گردد واگر بتواند به قدرت خود توسعه بخشد، از آن دریغ ندارد واین، علامت مجازى بودن لذّت دنیوى است.

 

    امّا در لذائذ معنوى ،چون لذّت حقیقى مى‏باشد، این گونه نیست و از آن ،به هر مقدارى که باشد، لذّت مى‏برد،به عنوان مثال :در مقام عبودیّت، همیشه به عبادت وبندگى علاقه دارد وتکراردر آن، اورا خسته نمى‏کند ؛همیشه نماز مى‏خواند ودر هر نمازى اذکارِ وارده را تکرار مى‏کند. نه تنها این تکرار، اورا خسته نمى‏کند بلکه هر قدر این اذکار را بیشتر بگوید لذّت بیشترى مى‏برد چون عشق ،حقیقى مى‏باشد. در عشق حقیقى، بندگى، لذّت بخش است امّا در عشق مجازى نه تنها بندگى وجود ندارد بلکه هر چه هست حبّ نفس بوده وحبّ نفس ،علوّ وبرترى وخود کامگى و سرکشى راطلب مى‏کند وچون تمام این علائق، نفسانى مى‏باشد، کاذب است ولذا هر چه بیشتر تلاش کند، بیشتر گرفتار مى‏شود مانند کسى که در باتلاق فرورفته باشد، کوشش او براى نجات، بى فایده است وسر انجامى جز هلاکت ندارد ولذا کسانى که به دنبال خواهشهاى نفسانى خود حرکت مى‏کنند ،عاقبتى جز هلاکت وبدبختى ندارند!!!.

 


آثار وبرکات معرفت (40) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (1)

 

                                         بسم الله الرحمن الرحیم

    فرق بین لذائذ معنوى ومادّى

 

    (1)در لذائذ مادّى ودنیوى ،زمان ومکان وشرائط سنى و...دخیل است .

 

    در بسیارى از لذائذ، مقدّمات خاصّى لازم است تا بتوان به آن ،دست یافت ؛به عنوان مثال: در غرائز جنسى، باید شرائطى چون جوانى، سلامت‏بدن و...باشد تا بتواند از این غریزه لذّت ببرد.

 

    امّا در لذائذ معنوى، این گونه شرائط، وجود ندارد؛ در هر زمانى ودر هر مکانى ودر هر سنى ودر هر حالتى که باشد، از این امتیاز برخوردارست.

 

    (2) لذائذ دنیوى ومادّى ،موقّتى است ؛به این معنا که جاودانى نیست. بالاترین آن که لذّتِ جاه ومقام است ،اگر دوام پیدا کند، تا وقت مردن ادامه دارد امّا پس از مرگ ،دیگر از آن خبرى نیست .

 

    امّا لذائذ معنوى ،جاودانى است؛ به این معنا که در عالم پس از مرگ هم ،آن لذائذ باقى مى‏ماند.

 

    (3) در لذائذ مادّى ودنیوى محدودیّت است؛ به این معنا که آغاز و سرانجامى دارد ودر بسیارى از موارد نیز پایانى دردناک ؛به عنوان مثال: از دست دادن مقام ،قدرت ،ثروت و...براى دنیا طلبان، بسیار دردناک است، به طورى که بعد از آنى که قدرت را از دست دادند، چه بسا که اقدام به خود کشى کرده ومرگ را بر آن زندگى، ترجیح مى‏دهند .

 

    امّا در لذائذ معنوى، چنین حالتى وجود ندارد.

 

    (4) لذائذ مادّى ودنیوى اعتباریست، مانند مقام وقدرت، حقوقى است نه حقیقى ولذا بعد از اتمام آن دوران،دیگر افسردگى ونگرانى مى‏باشد.

 

    امّا در لذائذ معنوى ،مقام وقدرت، حقیقى است وهیچ کسى نمى‏تواند اورا عزل از آن مقام نماید،مگر آن که از سلک متّقین خارج شود.

 

    (5) در لذائذ دنیوى ومادّى، معارض وجود دارد ؛ چه بسا لذائذى که با گرفتاریهاى شدید، توأم است وبراى رسیدن به آن باید سختیهاى زیادى را تحمّل کند وچه بسیار مواردى مشاهده شده که براى کامیابى و رسیدن به تمایلات نفسانى ،چه خطرهاى زیادى را تحمّل کرده‏اند وآخر الامر هم به آرزوى خود نرسیده ‏اند.

 

    امّا در رسیدن به لذائذ معنوى، هیچ گونه مانعى در راه نیست جز گناه ومعصیت، اگر کسى بتواند بر هواى نفس خود غالب شود وشیطان را از خود دور کند، به آرزوى خود رسیده ولذّت جاودانى را از آنِ خود مى‏کند.


آثار وبرکات معرفت (40) فرق بین لذائذ معنوی ومادی (1)

 

                                         بسم الله الرحمن الرحیم

    فرق بین لذائذ معنوى ومادّى

 

    (1)در لذائذ مادّى ودنیوى ،زمان ومکان وشرائط سنى و...دخیل است .

 

    در بسیارى از لذائذ، مقدّمات خاصّى لازم است تا بتوان به آن ،دست یافت ؛به عنوان مثال: در غرائز جنسى، باید شرائطى چون جوانى، سلامت‏بدن و...باشد تا بتواند از این غریزه لذّت ببرد.

 

    امّا در لذائذ معنوى، این گونه شرائط، وجود ندارد؛ در هر زمانى ودر هر مکانى ودر هر سنى ودر هر حالتى که باشد، از این امتیاز برخوردارست.

 

    (2) لذائذ دنیوى ومادّى ،موقّتى است ؛به این معنا که جاودانى نیست. بالاترین آن که لذّتِ جاه ومقام است ،اگر دوام پیدا کند، تا وقت مردن ادامه دارد امّا پس از مرگ ،دیگر از آن خبرى نیست .

 

    امّا لذائذ معنوى ،جاودانى است؛ به این معنا که در عالم پس از مرگ هم ،آن لذائذ باقى مى‏ماند.

 

    (3) در لذائذ مادّى ودنیوى محدودیّت است؛ به این معنا که آغاز و سرانجامى دارد ودر بسیارى از موارد نیز پایانى دردناک ؛به عنوان مثال: از دست دادن مقام ،قدرت ،ثروت و...براى دنیا طلبان، بسیار دردناک است، به طورى که بعد از آنى که قدرت را از دست دادند، چه بسا که اقدام به خود کشى کرده ومرگ را بر آن زندگى، ترجیح مى‏دهند .

 

    امّا در لذائذ معنوى، چنین حالتى وجود ندارد.

 

    (4) لذائذ مادّى ودنیوى اعتباریست، مانند مقام وقدرت، حقوقى است نه حقیقى ولذا بعد از اتمام آن دوران،دیگر افسردگى ونگرانى مى‏باشد.

 

    امّا در لذائذ معنوى ،مقام وقدرت، حقیقى است وهیچ کسى نمى‏تواند اورا عزل از آن مقام نماید،مگر آن که از سلک متّقین خارج شود.

 

    (5) در لذائذ دنیوى ومادّى، معارض وجود دارد ؛ چه بسا لذائذى که با گرفتاریهاى شدید، توأم است وبراى رسیدن به آن باید سختیهاى زیادى را تحمّل کند وچه بسیار مواردى مشاهده شده که براى کامیابى و رسیدن به تمایلات نفسانى ،چه خطرهاى زیادى را تحمّل کرده‏اند وآخر الامر هم به آرزوى خود نرسیده ‏اند.

 

    امّا در رسیدن به لذائذ معنوى، هیچ گونه مانعى در راه نیست جز گناه ومعصیت، اگر کسى بتواند بر هواى نفس خود غالب شود وشیطان را از خود دور کند، به آرزوى خود رسیده ولذّت جاودانى را از آنِ خود مى‏کند.


آثار وبرکات معرفت(39) لذت عبادت

                                       بسم الله الرحمن الرحیم

    (17) لذت عبادت

 

    یکى دیگر از ثمرات معرفت که از حضور قلب پیدا مى‏شود لذت از عبادت است .

 

    بیان مطلب:

 

    بعدازآن که اهمیت حضور قلب روشن شدومعلوم گشت که هدف از خلقت نماز است آن هم نمازى که با حضور قلب خوانده شود ،بعد از آنى که مؤمن نور ایمان در قلبش پیدا شد ودرنماز حضورقلب پیدا کرد به این معنا که با حضور در محضر معبود خود یعنى خداوند متعال را درک کرد وبه مقام قرب الى‏اللّه رسید، آن وقت است که معناى لذت حضور را درک کرده واز این نماز وعبادت وحضور لذّت مى‏برد.

 

    از رسول گرامى اسلام « صلى‏الله‏ علیه و‏آله »نقل شده است که همین که وقت نماز مى‏شد ،به بلال مى‏فرمودند:

 

«ارحنى یا بلال.»

 

"اویس قرن" آنقدر از عبادت لذّت مى‏برد که یک شب تا به صبح را به رکوع اختصاص مى‏داد وشب دیگررا به سجده وتا صبح فقط در سجده بود.

 

    مى‏گفت:«اى کاش تمام عمر من یک شب بود و آن شب را به عبادت مشغول بودم»

 

    وقتى طعم آن را چشید، دیگر نه تنها از گناه، لذّت نمى‏برد، بلکه از آن، نفرت پیدا مى‏کند و این ،یکى از ثمرات تقوا به شمار مى‏رود.

 

به قول شاعر:

 

 "                          اگر لذّت ترکِ لذّت بدانى              دگر لذّتِ نفس ،لذّت ندانى"