سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تقارن نوروز با واقعة غدیر خم

                                   بسم الله الرحمن الرحیم

تقارن نوروز با غدیر

گرچه نوروزعید باستانی است  اما تقارن آن با عید غدیر می تواندبهانه ای باشد تا واقعةغدیر را در این ایام گرامی داشت 

بیان مطلب

آن گونه که ازتقویم تاریخ استفاده می شودواقعة غدیر خم درروز هجدهم ذوالحجة سال دهم هجری مصادف با روز بیست هشتم اسفندبوده است وآن گونه که در تاریخ آمده است مدت سه روزبا ا میرالمومنین (سلام الله علیه )بیعت کردند ، با این حساب درواقع روز سوم وبه عبارتی روز پایان بیعت مردم ،مصادف با روز عید نوروز بوده است ، شایسته است است که شیعیان امیرالمومنین از این تقارن استفاده نموده واز این فرصت برای احیاء واقعة غدیر استفاده نمایند ومراسم وشادی ورسوماتی که در این ایام مرسوم است را به نیت عیدغدیرانجام دهند به این معناکه اگرعیدی می دهندیا لباس نو تهیه می کند یا به دیدن اقوام می روند ...در تمام این اعمال به نام عید غدیر انجام دهند تا هم برای این اعمال ،اجر وثواب کسب نمایند واین واقعة مقدس را گرامی دارند ؛زیرا برای انجام دادن این اعمال در عید غدیر ثواب زیادی ذکرشده است به عنوان مثال برای عیدی دادن در عید غدیر درروایات آمده است که یک درهم عیدی دادن مطابق باصدهزار درهم است ». یعنی صد هزار برابر ،علی الظاهر چنین پاداشی برای هیچ امرخیری وارد نشده است چه خوب است کسانی که قصد دارند به فرزندانشان عیدی بدهند به نیت عیدغدیر این کار را انجام دهند تا هم فرزندانشان با این عیدولایت وامامت بیشتر آشنا شده وهم از اجر اخروی بر خوردار شوند وچه خوب خوب است در هنگام دیدنی وملاقات      این دعای نورانی را بخوانند :

  «الحمد لله اللذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین والائمة علیهم السلام »

=«حمد خدا را که قرار دادما رااز متمسکان به ولایت امیرالمومنین وائمه علیهم السلام».


آثار وبرکات معرفت (26) رضا

                        بسم الله الرحمن الرحیم

 (9)رضا

 

    رضا:خوشنود شدن. در مقابل سخط وخشم وغضب .

 

    وثمره این رضا آن است که احاطه کند زیادى فضل خدا را.(1)

 

    به اصطلاح اهل تصوف :خشنودى کردن به هر چه از قضاى الهى به بنده رسد وفروتر از این مرتبه صبر است وبالاتر از این مرتبه ؛ تسلیم(2)

 

    نزد سالکان :رضا ؛ لّذت یافتن از بلا باشد چنانچه در مجمع السلوک گفته ودر اسرار الفاتحه گوید: رضا ؛ خروج است از رضاى نفس ودر آمدن است به رضاى حق.( از اصطلاحات کشف الفنون).

 

    این اصطلاح عرفانى است ورضا عبارت از رفع کراهت وتحمل مرارت احکام قضا وقدر است ومقام رضا بعد از مقام توکل است.(3)

 

    در اصطلاح عرفا ؛ شادى دل است به آنچه پیش آید .

 

    هجویرى گوید: اما محاسبیه ؛پیروان حارث بن اسد محاسبى هستند واو نخستین کسى بود که رضا را از جمله احوال شمرد ؛ نه مقامات وپس از او اهل خراسان قول او؛ واهل عراق خلاف آنرا گفتند     رضا از زهد بالاتر است ؛چه زهد را تمنا در پى اوست ؛ولى رضا را نیست ؛ چون راضى بالاتر از رضا منزلتى نمى‏بیند ؛پس قول محاسبى درست است که گفت: که رضا از جمله احوال است واز مواهب ذوالجلال ؛ نه از مکاسب بنده ؛وى گوید: (الرضّا؛ سکون القلب تحت مجارى الاحکام.) وچون دل خداییست نه اکتسابى ؛ پس رضا از احوال است نه مقام، ولى براى روشن شدن مطلب باید گفت: که مقام عبارتست از راه طلب وقدمگاه وى اندر محل اجتهاد ودرجه وى به مقدار اکتسابش اندر حضرت حق تعالى است. واما حال: عبارت است ازفضل خداوند تعالى ولطف وى به دل بنده بى تعلق مجاهدت وى .پس مقام؛از جمله مکاسب ‏است وحال؛ از جمله مواهب.

(پایان کلام هجویرى ) (4)

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

1- لغت نامه دهخدا نقل از ابوالفضل بیهقى ص 309 چاپ ادیب .

 

2- لغت نامه ص481 (آنتدراج) (غیاث اللغات).

 

3-فرهنگ علوم عقلى، تألیف آقاى دکترسجادى.

4- لغت نامه دهخدا / نقل از کشف المحجوب هجویرى ص /219

 

 


آثار وبرکت معرفت (25) شکر

                                             بسم الله الرحمن الرحیم    

آیا صبر افضل است یا شکر؟   

در علم اخلاق ،بحثى را عنوان کرده‏ اند که آیا"صبر"افضل است یا "شکر"؟ واقوال مختلفى در این مقام ذکرکرده‏ اند،

 بعضى چنین گفته ‏اند: که شاکر بودن از صابر بودن دشوارتراست وبعضى عکس آنرابیان کرده‏اند وبعضى قائل به تساوى هردو مقام هستند وعدّه‏ اى تفصیل قائل شده‏اند به اختلاف احوال ومرحوم فیض کاشانى ( قدس‏ سره )بیان مبسوطى در مقام دارندکه خلاصه کلام ایشان عبارت است از اینکه:

 

     حالات افراد متفاوت است براى کسى که دچار بخل است وعلاقه زیادى به مال دارد انفاق کردن براى او به مراتب از تحمل گرسنگى درروزه گرفتن‏ دشوارتر است،...(1)

 

    البته این معنا در مورد افرادى که گرفتار هواى نفس اماره هستند تمام است اما این معنا کلیت ندارد بلکه هستند کسانى که در مقام رضا وتسلیم هستند وآن چنان نفس خود را سرکوب وخود را تسلیم حق کرده ‏اند که آنها در همه حال ،رضا وخوشنودى پروردگار را در نظر دارند وبه جز به رضاى خداوند به چیزى دیگرفکر نمى‏کنند وحب وعشق به معبود علائق مادى را از دل آنها خارج کرده ودر هر حال حاضرند همه هستى خود را فداى او کنند وبالاترین دلبستگى "حبّ نفس" است که اگر لازم باشد او را فدا مى‏کند. براى آنان  «هر چه از دوست مى‏رسد نیکوست».بیان بیشتر، در مقام رضا معلوم شود.

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- المهجة البیضاء ج 1 ص 241/ولکن التحقیق فیه انّ الغنى‏الذى معه مال وقد غلبه البخل...


آثاروبرکات معرفت (24) اقسام شکر

     بسم الله الرحمن الرحیم   

  در ذیل این آیه شریفه وروایات مذکوره حضرت امام خمینى ( قدس‏ سره ) مى‏فرماید:

    واز این حدیث معلوم شود که باب شکر را نیز حق تعالى خود به روى بندگان بازمی کند، پس براى این فتح باب شکر، شکرى لازم است وآن شکر ،خود نعمتى است... نزد ارباب معرفت واضح است، خود شکرولسان وقلب ووجود شاکراز نعم الهیّه است وحقّ شکراو را، احدى نتواند از عهده بر آید. (1)

 

     از دست وزبان که بر آید                      کز عهده شکرش به در آید(2) 

    اقسام شکر:

 

    (1)شکر به قلب :با شناخت نعمت ودرک این معنا که این نعمت از آن منعم یعنى‏از جانب خداوند تبارک وتعالى مى‏باشد که درک این معنا خود شکر است ،واین معنا از روایات اهل بیت ( علیهم ‏السلام )به خوبى استفاده مى‏شود.

 

    (قال الصادق ( علیه‏ السلام ):«من انعم اللّه علیه بنعمة فعرفهابقلبه، فقد ادّى شکرها»(3)=حضرت امام جعفر صادق( علیه‏ السلام )فرمودند: هرکه خدابه اونعمتى دهد واو آن رااز دل بفهمد، شکرش راادا کرده است.

 

    (2) شکر به زبان :حمد وثناى خداوند منعم ،دراین مقام روایات زیادى از معصومین ( علیهم ‏السلام ) به ما رسیده است.

 

    امام صادق « علیه ‏السلام » از مسجد بیرون آمدند، دیدند که مرکوبشان گم شده است ،فرمودند:اگرخداآن را به من برگرداند، حقّ شکرش را مى‏گزارم.ساعتى نگذشت که آن را آوردند. امام فرمودند: «الحمد للّه» شخصى عرض کرد: فدایت شوم مگر نفرمودى حق شکر خدا را مى‏گزارم؟ فرمودند: مگر نشنیدى گفتم «الحمد للّه»؟ (4)

 

     ازاین روایت استفاده مى‏شود که شکر به زبان ،ذکر مبارک «الحمد لله» مى‏باشد.وبا گفتن همین کلمه حق شکر گزارى خدا انجام مى‏شود.ودر بعضى از روایات آمده است که براى شکر نعمتهاى الهى چهره روى خاک بگزارد وسجده شکر بجاآورد .ودیگر روایاتى که به جهت اختصار ذکر نشد.

 

    (3) شکر به جوارح :وآن اطاعت از منعم مى‏باشد به آنچه که از او خواسته است از انجام دادن واجبات وترک محرّمات. وچه بسیار مى‏شود که خداوند منعم از این راه بندگانش را امتحان مى‏کند وچه بسااین امتحان از آزمون در برابر مشکلات ودردها وناملایمات به مراتب دشوارتر باشد ؛ زیرا غالبا در مقابل نعمتها احساس مسئولیت نکرده وگویا در مقابل نعمتهاى الهى هیج وظیفه‏ اى ندارند ودر نتیجه ازشکر آن نعمتها که عمل به جوارح است سرپیچى کرده و انجام نمى‏دهند وغافل از نعم الهى بوده ودر نتیجه غافل از شکر نعمت ازمنعم هستند،شاهد براین معنا در داستان حضرت سلیمان ( علیه ‏السلام )در آوردن تخت ملکه سبأ آمده است که فرمودند: «هذا من فضل ربى» لیبلونى»:= این (قدرت وتوان )از فضل پروردگار من است، از جهت این که مرا امتحان کند که در باب صبر به آن اشاره شد.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- شرح حدیث جنود عقل وجهل ص /90/189

 

2-گلستان سعدى ص69

 

3- اصول کافى ج 3 ص 151/ح 15

 

4- عن حمادبن عثمان قال: خرج ابوعبداللّه (ع) من المسجد، وقد ضاعت دابّته، فقال: لئن ردهااللّه علّى لاشکرنّحق شکره قال: فما لبث ان اتى بها، فقال: «الحمد للّه» فقال له قائل :جعلت فداک الیس قلت: لاشکرنّاللّه حق شکره؟ فقال ابوعبداللّه (ع): الم تسمعنى قلت: «الحمد للّه» ؟اصول کافى ج 3 ص 152 ح 18کتاب الایمان والکفر (باب الشکر)


آثار وبرکات معرفت (23)شکر (2)

                           بسم الله الرحمن الرحیم   

آیات زیادى در باره شکر نازل شده است که بیانگر این معنا ست که تنها مومنین ومتقین شاکرند در بعضى از آیات آمده است :عده کمى از بندگان شکورند ودر بعضى از آیات آمده است که بیشتر مردم شاکر نیستند.

 

    دلیل آن روشن است ؛ زیرا تا معرفت نباشد قدر دانى نمى‏شود(1) واز آن جائى که درجات معرفت منعم ومعرفت نعم وبه حسب اختلاف مراتب کمال انسانى متفاوت وداراى مراتب مختلف است ، لذا هرچه معرفت بیشتر باشد قدردانى بیشتر مى‏شود ولذا انبیاء، خاصّه خاتم الانبیاء( صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله )وائمه معصومین ( علیهم‏ السلام )شاکرترین بوده‏ اند واز آنجائى که مؤمنین واولوالباب واولیاءخدا،اندکند ،در نتیجه اهل معرفت کم وقلیل هستند وقرآن هم مى‏فرماید: «وَقَلیلٌ مِن عِبادِىَ الشَکُور» .وچون با داشتن تقواى الهى مى‏توان به معرفت رسید وشاکر بودن، بدون معرفت نمى‏شود ،لذا در قرآن سفارش به تقوا مى‏کند تابه وسیله تقوا ،معرفت منعم حاصل شودوبا رسیدن به معرفت منعم بتواند معرفت به نعمت هاى منعم پیدا کند؛ زیرا غافل از منعم ونعمتهاى آن شاکر وقدردان نیست ؛زیرا لازمه شاکر بودن معرفت است وکسى که تقواندارد، معرفت ندارد ،ولذااز این امتیاز محروم است ،چه بسا انسان آلوده غافل ازمنعم، هر نعمتى را به موجودى نسبت مى‏دهد وچشم امیدش دائما به اهل دنیا باز ودست طمعش به فقرائى چون خودش، دراز است انسانى که حجاب ظلمت اورا فرا گرفته وغافل از منعم واقعى مى‏باشد ،عمرى در نعمتهاى بى منتهاى حق غوطه خورده واز رحمتهاى بى کرانش بهره برده؛ اما ولى نعمت خود را نشناخته وکور کورانه از دیگران ستایش مى‏کند!آرى، شکر مخلوق از وظایف حتمیّه است چنان چه از رسول اللّه ( صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله )به این مضمون حدیثى نقل شده :«من لم یشکر الناس لایشکراللّه»(2) لکن از آن جهت که آنها وسائط نعمت ورحمت هستند، نه آن که با شکر آنها، از رازق وخالق حقیقى غافل باشد که در این صورت کفران نعمت ولى نعمت است .پس در نتیجه روشن شد که شاکر بودن از ثمرات معرفت واز امتیازات مؤمنین به شمار مى‏رود.وهم چنین از بعضى از روایات استفاده مى شود که باب شکر را خداوند به روى بندگانش باز مى‏کند: قال رسول اللّه « صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله »: «مافتح اللّه على عبدباب شکرفخزن عنه باب الزیاده»پیامبر اکرم ( صلى‏الله ‏علیه ‏و‏آله )فرمودند: خدا بر بنده ‏اى در شکر رانگشاید که بر وِى در زیادتى وافزایش رابسته دارد.

 

    قال امیرالمؤمنین ( علیه ‏السلام ): «ما کان اللّه لیفتح على عبدٍباب الشکرویغلق علیه باب الزیاده»:امیرالمؤمنین على ( علیه‏ السلام )فرمودند: خدا به روى بنده ‏اى باب شکر وسپاسگزارى را باز نمى‏کندکه در افزایش را به روى اوببندد.(3)

 

    از این روایات استفاده مى‏شود که باب شکر را نیز حق تعالى خود به روى بندگان باز کند وبه روى هر کس که باب شکر را باز کرد باب زیادت را نیز باز کند ،چنانچه در قرآن شریف نیز مى‏فرماید: «لَئِن شَکَرتُم لاَِزیدَنَّکُم»:اگر مرا شکر گزار باشید، بر نعمت شما مى‏افزایم .(4)

 

     شکر نعمت، نعمتت افزون کند   کفر نعمت از کَفَت بیرون کند.

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

1- اصول کافى باب شکر ح 1

 

2- شرح حدیث جنود عقل وجهل (امام خمینى( قدس‏ سره )ص 188/ایشان چنین فرموده اند :که این عبارت «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» در هیچ یک از جوامع حدیثى یافت نشد، ولى شبیه به آن، بدین گونه از پیامبر اسلام ( صلى‏الله علیه‏ و‏آله )نقل شده: «من لم یشکر الناس لایشکر اللّه» به نقل از کنز العمال ج 3 ح 6443 .

 

3- نهج البلاغه، مرحوم سید رضى ،ص 758 ش 420

 

4- سوره ابراهیم آیه 7