سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آثار وبرکات معرفت (22) شکر (1)

                             بسم الله الرحمن الرحیم    

 (8) شکر

 

یکى دیگر از ثمرات معرفت ،شکراست.

 

   « فَأتَقُوا اللّه لَعَلَّکُم تَشکُرون ».(1)= تقوا را پیشه کنید ،باشد که شکر نعمتهاى خدا،به جاى آرید.

 

     «وَقَلِیلٌ مِن عِبادِىَ الشَّکور(2)».= از بندگان من عدّه قلیلى شکر گزارند.

 

     «اِنَّ اللّهَ لَذُو فَضلٍ عَلَى الّناسِ وَلکِنَّ اَکثَرُهُم لا یَشکُرون».(3)= خداوند نسبت به همه مردم فضل و( احسان وبخشش) دارد، اما اکثر آنها سپاسگزارى نمى‏کنند.

 

    بعضى از علماى اهل لغت گفته‏ اند:

 

     «شکر عبارت است از: مقابله نعمت با قول وفعل ونیّت .(4)

 

    از براى آن سه رکن است:

 

    اول: معرفت مُنعِم وصفات لایقه به او ومعرفت نعمت.

 

    دوم: حالى که ثمره این معرفت است. وآن خضوع وتواضع وسرور به نعم است، از جهت آن که دالّ بر عنایت منعم است.

 

    سوم: عمل است که ثمره این حالت است وعمل بر سه قسم است:    «قلبى» وآن قصد به تعظیم وتحمید وتمجید منعم است و«لسانى» اظهار این مطلوب ومنظر است به تحمید تسبیح وتهلیل و«جوارحى»وآن استعمال نعمتهاى ظاهره وباطنه حق است در طاعت او».(5)

 

    نظر حضرت آیة الله العظمى امام خمینى ( قدس‏ سره ):

 

    «شکر عبارت است از: قدر دانى نعمتهاى منعم ،واین معنا در مملکت قلب به طورى ظاهر شود ودر زبان به طورى ودر جوارح به طورى واین قدردانى متقوم

 

 است به معرفت منعم ونعمت او،».

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

1-آل عمران آیه 123

 

2-سوره سبأ آیه 13

 

3-سوره یونس آیه 60

 

4- لسان العرب ج 7 ص 170

 

5- شرح جنود عقل وجهل نقل ازالمحجة البیضاء ج 7 ص 151-144

 


آثار وبرکات معرفت (21) استقامت (1)

            بسم الله الرحمن الرحیم

(7) استقامت:

 

     یکى دیگر از ثمرات معرفت استقامت ومقاومت در دین است وهیچ قدرتى نمى‏تواند در او تزلزلى ایجاد کند ؛ زیرا که قلب اوبه نور معرفت روشن شده است وهیچ شکى در خود راه نمى‏دهد وآن چه که موجب سستى وتزلزل مى‏شود، نداشتن معرفت است وقتى در اثر تقوا وپر هیز کارى واجتناب از محرّمات نور ایمان که همان معرفت است در قلب او تابید ،دیگر هیچ قدرتى او را از پاى در نخواهد آورد ودراین زمینه آیات وروایات فراوانى از معصومین( علیهم ‏السلام ) به ما رسیده است که مؤید این معنا مى‏باشد .

 

    «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّه ثُمَ استَقاموا فَلا خوفٌ عَلَیهم وَلاهُم یَحزَنون =(1)

 

    کسانى که گفتند: «پروردگار ما «اللّه» است»، سپس استقامت کردند،نه ترسى براى آنان است ونه اندوهگین مى‏شوند.

 

    «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُنَا اللّه ثُمَ اَستَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَة اَلاّ تَخافُوا وَلا تَحزَنُوا وَاَبشِروا بِالجَنَّةِ اَلّتى کُنتُم تُوعَدون...وَما یُلَقّها اِلاَّاَّلذینَ صَبَرواوَما یُلَقّهااِلاّذوحَظٍّ عَظِیم (2)=قطعاکسانى که گفتند «پروردگار ما «اللّه»خداوند یگانه» است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوندکه: نترسیدوغمگین نباشید وبشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است...و(لیکن) به این مقام بلند کسى نمى‏رسد ،جزآنان که (در راه دین دارى )ومقام صبر،صاحب "حظ ّ"بزرگ شدند.

 

    قال امیرالمؤمنین ( علیه‏ السلام ):«المؤمن کالجبلّ الراسخ لا یحرّکه العواصف» .=مومن، مانند کوه محکم مى‏باشد که باد در او هیج اثرى ندارد واو را از جاى حرکت نمى‏دهد.

 

     و حدیث دیگرى از امام جعفر صادق ( علیه ‏السلام )روایت شده است که:...«فانّ المؤمن اعزّ من الجبل، یستقل منه بالمعاول، والمؤمن لا یستقلّ‏ من دینه‏ بشى».(3) :مؤمن از کوه محکم ‏تر است ؛زیرا کوه (با کلنگ وامثال) آن جدا مى‏کنند،اما مؤمن رابا هیچ وسیله (ونیرووقدرتى) نمى‏توانند از دین او کم کنند.

 

    عن ابى عبداللّه ( علیه‏ السلام )قال :انّ المؤمن اشدّ من زبرالحدید انّ الحدید اذادخل النّار تغیّر، انّ المؤمن لو قتل ثمّ نشر ثم قتل، لم یتغیّر قلبه».(4)مومن از آهن محکم‏ تر است ؛ زیرا آهن را اگر داخل آتش قرار دهند تغییر مى‏کند امااگر مومن را بکشند سپس زنده شود دو باره او را به قتل برسانند درقلب او هیچ تغییرى پیدا نمى‏شود.

 

    از جمله امتیازات استقامت:

 

    (الف):حفظ دین است از وسوسه هاى شیاطین انس وجنّ وهواى نفس واین خود موجب نجات است .

 

    (ب) :استقامت در دین، موجب دفع هر گونه شک وتردید است به این معنا که تا مؤمن به مقام یقین واطمینان نرسد به این مقام نائل نمى‏شود؛ زیرا با وجود شک وتردید ،نوبت به استقامت نمى‏رسد، لذا مقاومت در صورتى است که جاى شک وتردید وابهامى، نباشد

 

    (ج):استقامت در دین ،ترس ووحشت را از دل بیرون مى‏کند. (طبق آیه شریفه)

 

    (د):استقامت در دین، شجاعت آفرین است.

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره احقاف آیه 14

 

2- سوره فصّلت آیه 30و35

 

3- بحارالانوار طبع بیروت ج 97 ص 92 ح 89 نقل از مشکاة الانوار.

 

4- بحارالانوار ج 64 ص 303 نقل از کتاب صفات الشیعة مرحوم شیخ صدوق ( قدس‏ سره ).

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

 

    (ه):استقامت در دین ،مانند روح وجان، نسبت به بدن است وموجب ثبات وقوت وبقاء دین مى‏باشد.

 

    در مقام،صاحب کتاب منازل السائرین «ابى اسماعیل عبداللّه انصارى( قدس‏ سره ): استقامت را به روح تشبیه کرده است ومرحوم عبد الرزاق کاشانى( قدس‏ سره )در شرح آن ،این گونه مى‏فرماید که: «استقامت در هر امرى ،موجب ثبات وقوت وبقاء آن مى‏باشد .ودر توضیح کلام ایشان علّت تشبیه به روح را این گونه بیان داشته‏ اند که:همان گونه که به وسیله روح بدن تقویت وثابت وباقى مى‏ماند واگر روح از بدن مفارقت کند بدن متلاشى شده وفانى مى‏شود استقامت هم اگر در دین نباشد موجب هلاکت ونابودى است وبا وجود استقامت ،دین ثبات پیدا مى‏کند وقوى مى‏شودوباقى مى‏ماند...(1)

 

    (و):با استفاده از آیات مذکوره، کسانى که در دین مقاومت کنند واستقامت در دین داشته باشند،قطعااهل بهشت مى‏باشند.

 


آثار وبرکات معرفت (20) صبر

 

 

                                  بسم الله الرحمن الرحیم

درباره صبر ؛آیات وروایات زیادى وارد شده است که در آنهاامربه صبر شده است که به بعضى از آنها اشاره شد.

 

    واما نکاتى که در این مسئله باید مورد عنایت قرار گرفته ودر آن تأمّل شود، عبارتند از:

 

    الف: آیا صبر از مقامات است یا از حالات؟

 

    ب: آیا عنایت وفضل ورحمت الهى ،بعد از صبر نمودن ،شامل صابرین مى‏شود، ویا اینکه از ابتدا؛بافضل ورحمت وعنایت پروردگار همراه است؟

 

     ج: آیا همه مردم مى‏توانند صابر باشند، یا تنهامؤمنین از این امتیاز بر خوردارند؟

 

    با استفاده از آیات مذکور روشن شد که صبر از مقامات وکمالات وجودى است واز امتیازاتى است که خداوند به مؤمنین عطا فرموده است ،اگر چه خداوند امر به صبر کرده وچنین فرموده که با صابرین است امااضافه مى‏کند که صبر از اوست «وَما صَبرُکَ اِلاّ بِاللّهِ»(2) واین همان امتیازى است که او ابتدابه مؤمنین داده وباصابرین مى‏باشدواگر کسى خواسته باشد که از این موهبت الهى بر خوردار شود باید در سلک مؤمنین در آید.) (3)

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره توبه آیه 18

 

 

2-بحار ج 3 ص 14 ح 37

 

3-سوره نحل آیه 127

 

4- لازم به ذکر داستانى آموزنده از مرحوم والد( قدس‏ سره )در این مقام است، ایشان دچار بیمارى صعب العلاجى شدند که پزشکان از درمان او عاجز، به طورى که حدود دوسال قادر به خوابیدن به پهلو نبودند ودرد زیادى را متحمّل مى‏شدند ،اما وقتى دوستان به عیادت ایشان مى‏آمدند واز ایشان دلجوئى مى‏کردند، در بر خورد با دوستان بسیار شاکر وراضى از موقعیت خود بودند نه تنها هیج جزع وفزعى نداشتند بلکه شادمان وخوشحال از این حال ووضعیت بودند واین حالت براى حقیر بسیار موجب تعّجب بود ولذا در یک فرصتى که تنها بودند،به ایشان عرض کردم که با این درد ورنج فراوان این برخورد بانشاط وشادمانه که گویى اصلاً دردى درشماوجود ندارد چگونه است؟ جمله‏ اى که ایشان در پاسخ فرمودند بسیار قابل تأمل است فرمودند: همیشه آرزو داشتم که معرفت من زیاد شود واز دوستان در خواست مى‏کردم که براى من از خداوند متعال طلب معرفت کنند حتى بعضى از دوستان که به حج مشرف مى‏شدند از آنها مى‏خواستم که درروز عرفه،در سر زمین عرفات از خداوند مبارک وتعالى براى من طلب معرفت کنند، حال مى‏بینم که گویادعاى دوستان ومؤمنین در حق من مستجاب شده است ،زیرااحساس مى‏کنم که این مشکلات مرا به خداوند متعال نزدیک مى‏کند، درواقع این خواسته خود من بوده است، لذا نه تنها از این بیمارى واین دردناراحت نیستم بلکه خوشحال هستم چون این حالت معرفت من را زیاد مى‏کند.«طوبى له ثم طوبى له».

 


آثار وبرکات معرفت (19) صبر ، پاداش الهی

                          بسم الله الرحمن الرحیم

    د:پاداش الهى.

 

    پاداشى که در آیه ذکر شده، صلوات ورحمت الهى است،

 

    صلوات الهى لفظ نیست ؛ زیرا گفتار خداى سبحان همان فعل اوست، وفعل خداوند همان قول نافذ اوست .نورانیّت، روشنى وصفایى که انسان در درون خود احساس مى‏کند از آثار صلوات الهى وازبرکات آن است وانسان بر اثر همین نورانیّت به اطاعت وامتثال فرمان خداوند علاقه مند، از گناه مُنزَجر، از جهنم هراسناک، به بهشت شائق ،از صمیم دل دوستدار موالیان الهى واهل بیت نبوت ( علیه‏م السلام )ودلبسته ومبتهج به سیره وسنت آن ذوات نورانى است ...(1)

 

     مخفى نماند که در قرآن کریم فقط در دومورد از صلوات پروردگار ذکر شده است.

 

     صلوات بر حضرت ختمى مرتبت ،اشرف کائنات، محمدبن عبداللّه ( صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله ) ودیگر در مورد "صابرین ".

 

    ه: ثمره ونتیجه حاصل ازآرمون.

 

    المهتدون = کمال اهتداء یا هدایت برتر.

 

    ذکر مهتدون همراه با الف ولام بیانگر کمال اهتداء،براى صابران مى‏باشد

 

    شایان ذکر است که این پاداش الهى واین درجه ومقامى که خداوند متعال به صابرین عطا مى‏کند بهترین هدیه است ؛ زیرا هدف از ارسال رسل وانزال کتب همین هدایت است قرآن وسایر کتب آسمانى براى هدایت نازل شده‏اند، انبیاءواولیاءالهى ( علیهم‏ السلام ) براى هدایت بشر آمده‏ اند، واگرسؤال شود که بهترین خواسته از درگاه الهى چیست؟در پاسخ باید گفت: هدایت ؛ زیرا خداوند متعال در نمازى که افضل اعمال وقربات است ودر سوره فاتحه که در نماز وارد شده است ؛سوره ‏اى که بدون آن نماز محقّق نمى‏شود واصلاً نماز بدون فاتحه الکتاب نماز نیست

 

«لا صلوة‏الاّ بفاتحة الکتاب» در این سوره، تنها یک خواسته از خداوند متعال طلب کرده وآن هدایت است باآنکه در نماز براى دعا،(چه در قنوت وچه در جاى دیگر آن) به ما ترخیص داده شده است واجازه خواستن ودعا کردن را به ما داده است اما مسئله هدایت به قدرى اهمیّت دارد که در خواست او در سوره حمد ،آن هم در ذیل پرستش آمده است واین خود بیانگر اهمیت این معناست آن هم در حدّ "المهتدون" که بیانگرکمال هدایت است.

 

    درباره کسانى که ایمان به خداوند متعال وقیامت آورده ‏اند ومساجد را آباد مى‏کنند ونماز را بر پا مى‏دارند وزکات را مى‏پر دازند وجز از خدا نمى‏تر سند ،خداوند متعال در قرآن در باره آنان مى‏فرماید «فَعَسىاولئِکَ اَن یَکونُوامِنَ المُهتَدین»(2)=«امید است که چنین گروهى از هدایت یافتگان باشند»اما در باره صابران قرآن با (3)صراحت آنها رااز هدایت یافتگان "المهتدون" معرفى نموده است واین خود بیانگر مقام صابرین است .

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1-تفسیر تسنیم ج7 ص 696

 

2- سوره نحل آیه 40

 

3- سخن در مصادیق مذ کوره بسیار است که محل بیان آن در تفسیراست طالبین به تفسیر تسنیم ج 7 اثر ارزشمنداستاد آیة الله جوادى مدظله الشریف مراجعه کنند .

 

 

 


آثار وبرکات معرفت (18) صبر

         بسم الله الرحمن الرحیم   

تبصره:

 

    بعضى براین باورند که خشکسالى ،نقص اموال وور شکستگى وبیمارى...علائم غضب الهى است ،به این معنا اگر خسارت وضرروزیانى متوجه فردى شد این حکایت از این معنا دارد که او مورد غضب الهى واقع شده است حتما در اثر ارتکاب گناه ومعصیت به این بلا گرفتار شده است واگر انسان وارسته‏اى بود دچار بیمارى وقرض و...نمى‏شد!

 

     البته نا گفته نماند که ممکن است در بعضى از موارد این گونه باشد ،اما این طور نیست که کلیّت داشته باشد وهر کسى که دچار مشکلى شد اورا متّهم به فسق نمود وگرفتاریهارا حمل به عصیان کرد بلکه با استفاده از این آیه کریمه روشن شد که کسانى که مؤمن هستند دچار این مشکلات شده واز این طریق مورد امتحان قرار مى‏گیرند وبه درجات عالى راه مى‏یابند واین معنا در حوادث طبیعى مانند خشکسالى وسیل وزلزله وطوفان...صدق مى‏کند چه بسا در جامعه‏ اى که مؤمنین باشند امااین گونه حوادث رخ دهد ومؤمنین از این طریق مورد آزمایش قرار گیرند،و لذا این گونه حوادث براى مؤمنین رحمت وبراى فاسقین عذاب مى‏باشد ؛مؤمنین در مقابل این سختیها صبر کرده واز صلوات ورحمت الهى بر خوردار مى‏شوند ودر نتیجه به درجه مهتدین نائل آمده ودیگران که در این مصیبت گرفتارند واز ایمان بهره اى نبرده ‏اند ورفتارشان موجب خشم وغضب الهى شده است براى آنان بلا خواهد بود.