سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقایع بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها )قسمت چهارم

 

                            بسم الله الرحمن الرحیم 

              السلام علی الصدیقة الشهیده فاطمة الزهراء(سلام الله علیها )

قسمتى ازکلمات مولا امیرالمؤمنین ‏على ( علیه ‏السلام)درکنار مزار فاطمه ( سلام الله علیها):

     شیخ الطایفه ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى ( قدس ‏سره)روایت کند که چون امیرالمؤمنین على ( علیه ‏السلام)بدن فاطمه(سلام الله علیها)رادفن کرد واثر قبر او را محو نمود، دست خود را از خاک قبر آن حضرت افشاند، حزن واندوه بر آن جناب

هیجان کرد،(هاج به الحزن )آب دیدگان نازنینش بر صورتش جارى شد وروى خود را به طرف قبر پیامبر

( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله)گردانید وفرمود:«السلام علیک یارسول الله عنى وعن ابنتک النازلة فى جوارک...قلّ یا رسول اللّه عن

صفیّتک صبرى...لقداسترجعة‏ الودیعة واخذت الرهینه..».سلام من بر تو باد ازجانب دختر وحبیبه ونور دیده

توفاطمه ( سلام الله علیها)وزیارت کننده تو ،آمده امشب در زیرخاک درعرصه تو،که خداوند اختیار فرموده از مابین اهل بیت که

اوزودتربه توملحق گردد، یا رسول اللّه از مصیبت دختر تو صبر من کم شد وطاقت وصبر من از سیده زنان وفراق او

ضعیف شد...انا للّه وانا الیه راجعون ،یارسول اللّه امانتى که به من سپرده بودى باز گرفتى وگروگان خود رااز من

مأخوذداشتى...، وزود است که دخترتوخبردهدتوراازامت، بایک دیگرمعاونت ویارى نمودند وحق مراازمن غصب

کردندودرحق‏ اوظلم وستم رواداشتند،پس ازاواحوال رابطورمبالغه سؤال کن زیرا که غمهاى بسیارى درسینه اوبرهم

نشسته بودکه نمى‏توانست به کسى اظهار کند،اکنون تو مفصلاًاز او پرسش کن ،وبزودى همه آن ظلمها وستمها را به تو

خواهد گفت ‏وخداوند براى او حکم خواهدکردواو بهترین حکم کنندگان است ،سلام بر تو بادیا رسول اللّه

( صلى‏الله ‏علیه ‏و‏آله)سلام وداع کننده اى  ا (با تو وداع مى‏کنم ومیروم ولى وداع من از روى ملال ودشمنى نیست)...آرى صبر

کردن مبارک ‏تر ونیکوتر است، اگر بیم غلبه کسانى که بر مامستولى شده‏ اند نبود؛البته اقامت نزد قبرتورا برخود لازم

مى‏دانستم ودرنزد ضریح تو اعتکاف مى‏نمودم.از این مصیبت فریاد به ناله برمى داشتم، چون زنى که فرزند او مرده

باشد، پس خداوند مى‏بیند ومى داند که من از ترس دشمنان دختر تو راپنهان دفن مى‏کنم آن دختر تو که حقّ او را به قهر

غصب کردند، ومیراث او را علانیه منع نمودند ،حال آن که از زمان تو مدتى نگذ شته بودوهنوز نام تو درمیان مردم کهنه

نگردیده بود.

     پس شکایت بسوى تو مى‏کنم یا رسول اللّه ودر اطاعت تو تسلّى وصبر؛نیکووممدوح است ،پس صلوات ورحمت

وبرکات خداوند بر تو وبر دختر تو فاطمه زهراء باد »

   


وقایع بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها )قسمت سوم

  بسم الله الرحمن الرحیم 

   السلام علی الصدیقة الشهیده فاطمة الزهراء (سلام الله علیها )

در مصباح الانوار از حضرت ابى عبداللّه ( علیه‏ السلام)از پدران بزرگوار خود روایت کرده که چون امیرالمؤمنین ( علیه‏ السلام)بدن

فاطمه ( سلام الله علیها)را در قبر نهاد، فرمود:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، بسم اللّه وباللّه وعلى ملّة رسول اللّه محمّد بن

عبداللّه ( صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله) اى صدیقه طاهره فاطمه، تو را به کسى تسلیم مى‏کنم که او به تو اولى از من است (مراد رسول اللّه

است )وآنچه را خداوند براى تو پسندیده؛ من نیز بدان راضى مى‏باشم وسپس این آیه را قرائت فرمود:«منها خلقناکم

وفیها نعیدکم ومنها نخرجکم تارة اخرى»= (ما شما را از خاک آفریدیم وباز شما را به خاک بر مى‏گردانیم وباز شما

را از خاک بیرون مى‏آوریم مرتبه دیگر) وچون روى قبر را پوشانید ومستوى کرد وخاک بر سر آن ریخت فرمود: که بر قبر

آب پاشیدند؛ سپس در نزد قبر بنشست وشروع کرد به گریستن...پس عباس بن عبدالمطّلب دست آن حضرت را گرفت

واو را به خانه بازگردانید.

    حاکم مى‏گوید: حضرت امیرالمؤمنین على (علیه‏ السلام)بعداز شهادت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)این اشعارراسروده‏ اند:

 

                نفسى على زفراتها محبوسه        یالیتها خرجت مع الزفراتى 

                لا خیر بعدک فى الحیوة فانما      ابکى مخافة ان تطول حیوتى  

 

وایضاشعرى را صدیقه طاهره(سلامااللهعلیها) دررثاى پدرشان رسول اللّه (صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله) سروده‏ اند؛ مولاى متقیان امیرمؤمنان على

( علیه ‏السلام)بعد از شهادت بانوى دوعالم فاطمه زهراء( سلام الله علیها)بعضى از آن اشعاررا فرموده‏ اند:

 

     صبت علّى مصائب لو انّها        صبّت على الایام صرن لیالیا

 

    زبانحال مولاى متقیان امیرالمؤمنین على (علیه ‏السلام)اززبان شاعر:

 

    پنهان شدى اى ماه على از نظر امشب    آسوده شدى فاطمه از ضرب در امشب 

    با من تو اگر درد دل خویش نگفتى         برگوى تو درد دل خود با پدر امشب. 


وقایع بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) قسمت دوم

 

                         بسم الله الرحمن الرحیم

مردم نیز جمع شده‏ بودند وصداى خود را به گریه بلند کرده بودند وانتظار بیرون آمدن جنازه را مى ‏کشیدند که بر اونماز بگذارند، ابوذر ( قدس ‏سره)از خانه بیرون آمده ‏ومردم را گفت متفرق شوید وبر گردید، بیرون آوردن دختر پیامبر امشب بتأخیر افتاد، مردم بر خاستند ورفتند ؛ چون پاسى از شب گذشت ومردم به خواب رفتند، امیرالمؤمنین ( علیه ‏السلام)اوراغسل دادودر غسل دادن آن حضرت جز امیرالمؤمنین وحسن وحسین وزینب وام کلثوم( علیهم ‏السلام)وفضّه جاریه فاطمه( سلام الله علیها)واسماء بنت عمیس؛ کسى‏دیگر حضور نداشت .

     اسماء گوید: که فاطمه ( سلام الله علیها)به من وصیت کرده بود که چون از دنیارفت، جز من وامیرالمؤمنین ( علیه السلام)کسى دیگراورا غسل ندهد ،ومن على ( علیه ‏السلام)را در غسل دادن آن حضرت‏ کمک مى‏کردم وروایت شده که امیرالمؤمنین در هنگام غسل دادن فاطمه (سلام الله علیها)فرمود:(اللّهم انّهاامتک وابنة رسولک وصفیّک وخیرتک من خلقک اللّهم

لقّنهاحجتها واعظم برهانها؛ واعل درجتها واجمع بینها وبین ابیهامحمّد( صلى‏الله ‏علیه‏ و‏آله)).

     ودرروایت ورقه است که امیرالمؤمنین على ( علیه‏ السلام)فرمود:من به‏ امر فاطمه قیام کردم واو را در همان پیراهنش غسل دادم وپرده از بدن او بر نداشتم، بخدا قسم که پاک وپاکیزه ومیمونه ومطهّره بود،پس از زیادى حنوط پیامبر او را حنوط کردم وکفن براى او بریدم واو را در کفنهایش پیچیدم وچون خواستم که بندهاى کفن را ببندم آواز دادم وگفتم ‏اى‏ام‏کلثوم، زینب، سکینه، فضه، حسن، حسین، بیائید واز مادر خود توشه بر دارید که فراق ودورى شما از مادرفرا رسیدودیدار شما با مادر؛قیامت است، پس حسن وحسین آمدندوندا مى‏کردند واحسرتااز دورى جدّمان محمد مصطفى ( صلى‏الله ‏علیه ‏و‏آله)واز فراغت مادرمان فاطمه زهراء( سلام الله علیها)اى مادر حسن واى مادر حسین وقتى جدّمارسول اللّه را دیدارکردى؛ سلام ما را به آن حضرت برسان وبه او بگو که یا رسول اللّه بعد از تو در دنیا یتیم شدیم .

     قال امیرالمؤمنین ( علیه ‏السلام):«انى اشهداللّه انّهاقد حنّت وانّت ومدّت یدیها وضمّتهما الى صدرهاملیّاواذابهاتف من السماء:یا ابالحسن ارفعهما عنها فلقد ابکیا واللّه ملائکة السماوات وقد اشتاق الحبیب الىالمحبوب » 

    امیرالؤمنین على (علیه ‏السلام)فرمود :من خداوند را شاهد مى‏ گیرم آن حضرت ناله کرد ومهربانى نمود ودستهاى خود رااز کفن بیرون آوردوحسنین را مدتى طولانى به سینه چسبانید که نا گاه شنیدم هاتفى از آسمان ندا در داد: که یاابالحسنحسنین راازروى سینه مادرشان بردار،بخدا قسم که حسنین ملائکه ‏هاى آسمانها را به گریه در آوردند ،بدرستیکه حبیب مشتاق محبوب است (خدا یا رسول خدا مشتاق دیدار فاطمه ‏اند).

 

    على چون جسم زهرا را کفن کرد            شقایق را نهان در یاسمن کرد 

    دونور دیده‏اش از ره رسیدند                به زارى جانب مادر دویدند 

    خود افکندند بر آن جسم رنجور              عیان شد معنى نور على  نور 


وقایع بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) (1)

                                     بسم الله الرحمن الرحیم

* فصل پنجم

     دروقایع بعداز شهادت فاطمة الزهراء ( سلام الله علیها):

     فریقین از سلمى زن ابى رافع روایت کرده‏ اند که گفت: فاطمه ( سلام الله علیها)بیمار شد، آن مرضى که در آن وفات یافت،

ومن او را پرستارى مى‏کردم، پس یک روز حالت آن حضرت بسیار نیکو شد ومرض او تسکین یافت، امیرالمؤمنین« علیه ‏السلام» براى بعضى از کارها بیرون رفت، فاطمه (سلام الله علیها)مرافرمود: که مقدارى آب براى آنکه من غسل ‏کنم ‏وخود راشستشودهم ‏بیاو، آب براى آن حضرت آوردم، پس بر خواست غسلى نیکو بجاى آورد، پس جامه هاى نو؛بر خود پوشید، سپس مرا فرمودکه فراش مرا در وسط خانه بگستران، پس خود را رو به قبله‏ کرده خوابید، پس فرمود:

«که من ازدنیا مى‏روم ومی میرم ومن خود را شسته‏ ام کسى روى مرا باز نکند».

روایت شده از زیدبن علی بن الحسین (سلام الله علیهما )که فاطمه (سلام الله علیها)بر جبرئیل وبر پیامبر(صلی الله علیه وآله)وبر ملک الموت،سلام کردو«اهل ‏مجلس»، صداى آهسته وآواز نرم ملائک را شنیدند وبوى خوش از بهترین بوها استشمام کردند.

     راوى گوید:که چون این خبر منتشر شد صداى شیون از خانه ‏هاى مدینه بلند شد، مردان وزنان بطرف خانه آن حضرت دویدند، زنان بنى هاشم در خانه آن حضرت اجتماع نمودند چنان صدابه صیحه وآواز برداشته بودند که نزدیک بود مدینه از صداى شیون آنها به لرزه وجنبش در آید، آن زنان فریاد مى‏کردند: اى سیده زنان اى دختر پیامبرآخرالزمان، مردم از هر طرف فوج فوج براى تعزیت وسر سلامتى امیرالمؤمنین ( علیه‏ السلام)مى‏آمدند ،آن حضرت جلوس فرموده بودند، حسن وحسین ( علیهماالسلام)در جلوى آن حضرت نشسته بودندوگریه مى ‏کردند، مردم نیز از گریه آنهابه گریه در آمده بودند، ام کلثوم بیرون آمد، برقعى بر روى مبارک انداخته وگریه واندوه او را گلو گیر شده‏ بود؛بحدّیکه قادر به تکّلم نبود ومى فرمود: «یا ابتا یا رسول اللّه امروز در حقیقت تو از دنیا رفتى ؛امروز مصیبت تو بر ما تازه شده است مادیگر هرگز تورا نخواهیم دید .


وصیت فاطمه زهراء(سلام الله علیها ) قسمت سوم

                                         بسم الله الرحمن الرحیم

                      السلام علی الصدیقة الکبری فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)

صدیقه کبرى (سلام الله علیها) که همیشه سعیشان بر این بوده که بهترین را انجام دهد وهمیشه به بهترین ها

عمل کنند که در جاى خود به آن اشاره شده است ؛ چه امرى موجب شده که حضرت در اینجا برخلاف سیره

عمل نموده است وبه جاى آنکه رو به قبله بخوابند؛به پهلو روبه قبله خوابیده ودست خود را زیرگونه گذارده واز طرفى

هم سفارش فرموده اند که روى مرا کنار نزنید ومولا امیرالمؤمنین على ( علیه ‏السلام)هم بر این نکته تأکید نمودند ؟ که على

الظاهر تمام اینها مى‏تواند قرینه باشد بر اینکه:

     اولاً:صورت حضرت کبود بوده است وکبودى آن هم در اثر سیلى بوده ‏است !.

     ثانیا: حضرت آن را از نظرها مخفى داشته وحتى حاضر نبوده‏ که همسرشان هم آن کبودى را ببینند!!(واللّه اعلم).

     ونیز آن گونه که از اخبار وارده استفاده مى‏شود حضرت آب طلب نمودند وبدن خودشان راشستشو دادند...

     باز سؤالى که در اینجا به ذهن مى‏ آید این است که چرا حضرت در آن ساعتى که آن گونه با ضعف وسستى مواجه

بودند ؛ در آن حال آب طلب کردند وبدن خود را شستشو دادند؟

     شاید دلیل آن این باشد که باید موانع بر طرف شود واگر بنا باشد که بدن از زیر لباس غسل داده شود لازمه ‏اش این

است که مانعى در بدن نباشد ؛حال نکته ‏اى که باید به آن توجه شود این است که این مانع چه بوده است؟ احتمال

مى ‏رود که هنوز آثار جراحتى که بر پهلو وسینه آن حضرت واردکرده بودند؛ باقى بوده ‏است  وحضرت آن موانع را بر

طرف نموده ؛ تا در حین غسل دادن نیازى به دیدن آن جراحات نباشد وحضرت مجبور نشود جهت بر طرف نمودن

موانع به جراحات وارده بر بدن ؛ نظر بیفکند (واللّه اعلم).

      امایک زجر را نتوانستند از مولا پنهان کنند؛ زیرا نه تاریکى شب مى‏توانست آن رابپوشاند ونه لباس ؛وآن ورم بازو

بودکه در اثر ضرباتى که قنفذ،غلام عمربه  بازوى فاطمه زهراء( سلام الله علیها)زده بود ؛ به جاى مانده بود.

     ...حضرت زهرا(سلام الله علیها)جلوی درخانه ؛بین مردم وامیرالمؤمنین ( علیه ‏السلام)مانع شد.قنفذ ملعون با

تازیانه به آن حضرت زد ؛بطورى که وقتى حضرت‏ ازدنیارفت دربازویش‏ اززدن‏ اواثرى مثل دستبند

بر جاى مانده بود.  

آنچه که مسلم است این است که حضرت زهراء( سلام الله علیها)حاضر نبودند از زجرهائى که برپیکرشان وارد شده بود کسىبا خبر شود حتى همسرشان مولا امیرالمؤمنین علی( علیه ‏السلام)!

 

 دست قنفذ بشکند درپیش چشم مرتضى       بازوى زهراءنه ؛بلکه دست پیغمبر شکست  

 علی لعنة الله علی القوم الظالمین